ابار
ابدا گری
اپل
اپه
اتاق عمل
اتاق ماشین
اتاق معاینه
اتاق ناهار خوری
اتانازی
اتراق گاه
اتریش
اتصالی
اتصالی برق
اتلس (اطلس)
اتوبان

​این لغت از زبان انگلیسی وارد زبان فارسی ایرانی شده است.

اتوبوس
اتوموبیل
اثاث کشی
اثر انگشت
اجابر
اجاره ای
اجالت
اجرا
اجفان
اجقون
اجمام
اجیرنامه
اچی
احضار قشون
اختصام
اخته چی
اخمو
اخمی
ﭼﺎدر
ادوتوالت
ادکلن
اذان گو
اذان مغرب
ارابه رو
ارامنه
ارباب رجوع
ارﺗﺠﺎل
ارتش

​مدارج نظامی

ارتش سالار
ارتشبد
ارتشی
ارتعاد
ارث بر
اردنانس
اردک
اردک
اردک ماهی
اردی بهشت

​معنی آن بهترین حقیقت میباشد

اردیبهشت
ارز
ارز خارجی
ارزبازی
ارزش گذاری
ارشاد و فرهنگ
ارغک
ارمنی
اره گر
ارواث
ﭼﺎرﭼﻮب
ارکاندیشن
اریژینال
از جا بردن
از جا پراندن
از جا دررفتن
ازا
ازپس رو
ازت
ازتان
ازدلراستی
ازش
ازشان
ازن
ازهم دررفته
اژدر افگن
اژکهن
اسارتگاه
اسانس
اسب تاز
اسب تازان
اسب تازی
اسباب بازی
اسباب کش
اسبابکشی
اسبچه
اسپ ریس
اسپاگتی
اسپرانتو
اسپرت
اسپرزه
اسپرسو
اسپره
اسپناچ
استاد یار
استادیار
استارتر
استامپ
استان
اُستان
استان دار
استاندار
اُستاندار
اُستانداری
استخر
استخر، محل شنا
استخوان تهیگاهی
استخوان خاجی
استش
استقلالیت

​ایرانی ها در زبان فارسی ای که در ایران استعمال می شود در عـوض کلمۀ «استقلال« ترکیب ناگوار «استقلالیت« را بکار می بندند. شاید هـیچ نمی دانند که «استقلال» (مصدر عـربی باب استفعال) کلمه ایست، که در زبان دری به مانند دیگر مصادر عـربی در معنای «اسم مصدر» بکار می رود. ترکیب «استقلالیت« که از زبان و قـلم بعض هموطنان ناوارد در زبان به گوش می رسد، به هـیچ وجه قابل دفـاع نیست. اگر «مستقـلیت« می گفـتند، راهی داشت. پسوند «یت« به آخر «صفات عـربی« می چسپد و از آن «اسم مصدر« می سازد. (چنین ترکیبات را زیر عـنوان «اسم مصدر جعلی« می آورند).
کسانی از هموطنان ما که کورکورانه سبک ایرانی را در نوشتار و گفتار تقـلید می کنند، هـرگز متوجه نزاکت ها نیستند. اینان واقعاً که «یوسف مصری« خود را با «پیسۀ ناچل« ایرانی معاوضه می کنند و دل خود خوش میدارند، که درین قافـله سودا کرده اند​​.
/ ولی احمد نوری

اﺳﺘﻜﺎن
استوارنامه
استور
استکان
اﺳﻔﻨﺎچ
اسفند

​نام دوازدهمین ماه تقویم آریائی که در آریانای باستان و خراسان قرون وسطی ( تحت تسلط افغانستان) وهم در کشورفارس رائج بود و اکنون در ایران (قبلا فارس) رائج است، و 29 یا 30 روز دارد - معادل ماه حوت در تقویم افغانستان

اﺳﻜﻨﺎس
اسلاید
اسلحه خانه
اسلحه خودکار
اسلحه سبک
اسلحه سنگین
اسمی
اسکل / اُسکُل
اسکناس
اشانتیون
اشگلک
اصل مند
اصل مند زاده
اضافه حقوق
اطاق ناهار خوری
اطفار
اعتبارنامه
اعلام کنندهٔ برنامه
اﻻغ
اغذیه فروشی
افت ارز
افت کردن
افسانه ای / استوره ای
افسر نگهبان
افغانستانی

​لغت افغانستانی در زبان دری اصلاً منحیث یک طبعۀ افغانستان وجود ندارد. ولی در ایران مردم عام ایران به نسبت آگاهی کمتر از شناخت هویت یک افغان به مهاجرین افغان «افغانستانی» خطاب میکنند. استفاده از این لغت در حقیقت تفرقه افگنی، هویت زدائی و تهاجمات فرهنگی را به همراه دارد.

افند
افکت
اگه
اگو
الا کلنگک
الاغ بان
التیماتوم
النگو
الوار
الکترال
الکی
الیگارشی
امتیازنما
امشی پاش
امور کشور
امور کشوری
اناربن
انارستان
انبازیدن
انباشت
انبر
اﻧﮕﺒین
انترسان
انترن
انتشارات
انتیم
انجمنگاه
اندرزگاه
اندرونه
اﻧﺪروﻧﻪ ﺷﻨﺎس
انگاره
انگاره پردار

​کسی که دربارۀ مسائل اجتماعی یا سیاسی یا علمی نظریه های جدید ارائه دهد

انگاره ها
انگشتک

​در افغانستان اصطلاح خوبی نیست

انگلیس
انگلیسی
انگورپزان
ﭼﺎﻧﻪ
انیران
اواخواهر
اوپن
اوت
اوت/اوت
اوتوبوس
اوتوپیا
اوتوموبیل
اوجاق
اوچی باشی
اوراقچی
اورژانس
اورژانس (فرانسه):
اولاغ
اومانیست
اومانیستی
ﭘﺎى ﺑﺴﺖ
اکازیون
اکتبر
اکدش
اکران

کلمۀ اﻛﺮان در زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻰ ایراﻧﻰ از ﻓﺮاﻧﺴﻮى آﻣﺪه اﺳﺖ. ​

اکسان
اکسیژن
اکو
اکونومیک
اکی والان
اکیپ
اکیل
ایاب و ذهاب
ایتاژ
ایتاژیر
ایست
ایست دادن
ایست قلبی
ایستا
ایستاده به خود
ایستاده گری
ایشالا
ایلخان
ایماژ