Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
Suffix

​یو ډول ناخپلواک وروستاړی دی لکه: انسان + ایم = انسانیم - کرد + ایم = کردیم 

​این پسوند در کلمات مختوم به حرف صامت بشکل /یم/ ظاهر میشود، مثلاً انسان + ایم = انسانیم - کرد + ایم = کردیم - درکلمات مختوم به حرف مصوت بشکل /ایم/ ظاهر میشود، مثلاً (ما) درخانه ایم - (ما) نویسنده ایم - (ما) گفته ایم با صیغه های فعل در زمان حال و ماضی بشکل /یم/ ظاهر میشود، مثلاً گفت + ایم = گفتیم - میگویم + ایم = میگوییم - با ترکیبات زمانۀ مستقبل که همراه با فعل معاون /خواه/ ساخته میشود، بشکل /یم/ ظاهر میشود، مثلاً خواه + ایم = خواهیم گفت - با ترکیبات ماضی قریب بشکل /ایم/ ظاهر میشود، مثلاً آمده + ایم = آمده ایم - دیده + ایم = دیده ایم. / هاشمیان

پسوند جمعدری/aym/ایم
Sign, gesture, signal, wave, gesticulation, cue, nod

​اشاره، کنایه او رمز

​اِیماء- کلمۀ عربی، به معنی اشاره کردن - کنایه و رمز

مصدر متعدی - اسم مصدرعربی/ie.maa'/ایماء
Image, conception, impression, idea, concept, perception, notion

​ذهني انځور، په ذهن کې د یو څه انځورول

تصّور خیالی و ذهنی، تجسم خیالی، تصّور ، چیزیکه آدم در ذهن خود ساخته باشد.  ایماژ در انکلیسی و فرانسوی چنین نوشته می شود (Image).
به اهتمام مسعود فارانی

اسم معنیلاتین/ai.maajz/ایماژ
Name of a tribe in northern Afghanistan

​د یو قوم نوم دی چې د افغانستان په شمالي برخو کې اوسي، د تخلص په بڼه هم کارول کیږي.

​کلمۀ ترکی، نام قوم و قبیله ایست در شمال افغانستان - به حیث تخلص نیز​ استعمال میشود. /  هاشمیان

اسم جمعترکی/ai.maaq/ایماق
???

​د /یمین/ جمع بڼه: ځواک او برکت، قسم

جمع یمین به معنی قوت و برکت، توانایی، سوگند
​چنانچه مولوی گوید:
من شکستم حرمت اَیْمان او    پس یمینم برد دادستان او

اسم جمععربی/ai.maan/ایمان / اَیمان
Faith, belief, trust

​عقیده لرل، په یو څه ایمان درلودل، اعتقاد

کلمۀ عربی، به معنی عقیده داشتن - گرویدن - عقیده - اعتقاد - در ترکیباتی از قبیل اهل ایمان - با ایمان - بی ایمان- ایمان دار استعمال میشود. / هاشمیان
مصدر متعدی - اسم مصدرعربی/ie.maan/ایمان / اِیمان
??? 

كنايه از حق چشم پوشي كردن
عبدالله افغانی نویس​ 

مصدر مرکبترکیب دری و عربی ایمان باختن
??? 

با ايمان مردن
عبدالله افغانی نویس​ 

مصدر مرکبترکیب دری و عربی ایمان بردن
??? 

شخص باغيرت و ديندار، صادق، خالص، راستگو، راستکار
عبدالله افغانی نویس​ 

اسم فاعل - صفت - اسم مرکبترکیب دری و عربی ایمان دار
Devotion 

دينداری، راستگویی، راستکاری، صداقت

اسم مصدر مرکبترکیب دری و عربی/ie.maan.daa.ree/ایمانداری
فارسی ایران به دری افغانستان
اصطلاح دریعنوان
تصویرایماژ
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​نهایت حیرت کردن و هراسیدن، نهایت متعجب گشتن

اصطلاح عامیانهدریایمان از سر کوچ کردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​باشندگان شمال و شمالغرب افغانستان به زردآلوی خشک شده که در داخلش بادام و یا چهر مغز را نیز جابجا میکنند و آنرا اشتق هم نامند، میگویند از عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریایمه
جغرافیه
شرحمعرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه
 

​قریه ایست به فاصله ۱.۵ کیلومتر که به طرف جنوب چهار آسیاب مربوط حکومت درجه ۲ چهاردهی ولایت کابل کائن و بین خط طول البلد ۶۹ درجه ۹ دقیقه ۵۹ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۴ درجه – ۲۴ دقیقه  ۳ ثانیه شمالی واقع شده است.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ ایمچ
 

​قریه ایست در علاقه حکومت کلان تالقان که مربوط ولایت قطغن می باشد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ بایمک
 

​قريه ايست به فاصله يك كيلومتر در غرب مشك دايزنگی مربوط ولایت کابل که بین ۶۷ درجه  ۳۷ دقیقه  ۳۱ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه  ۲۵ دقیقه  ۲۳ ثانیه عرض البلد شمالی واقعست. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ پایمشک
 

​قریه ایست که به فاصله ۱۰ کیلومتر در جنوب شرق قلعه سرکاری بامیان مربوط حکومت اعلی پروان بین ۶۷ درجه  ۵۹ دقیقه  ۴۶ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه  ۴۷ دقیقه  ۲۹ ثانیه عرض البلد شمالی واقعست. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ پایموری

دردهۀ ٤٠شمسی دایمیرداد علاقه داری درجه اول مربوط ولایت وردک بود که بجانب شمال غرب حکومت درجه ٢ سید آبد موقعیت داشت. اراضی آن  اکثراً کوهستانی بوده واراضی زراعتی هم دارد، چونهوای این ولسوالی در زمستان پُربرف، سرد و بارنده است، ولی درتابستان معتدل میباشد. از این رو دراین ولسوالی غله جات و حبوبات کشت میشود و باغات میوه آن وافراست. علاوه بر حیوانات اهلی، درکوه های آن حیوانات وحشی زیاد است. مشهورترین کوه دایمیرداد کوه خواجه بابا میباشد، که شاخۀ از کوه بابا جدا شده است. نهرهای ولوسوالی دایمیرداد تماماً ازکوه های هزاره جات منبع گرفته است، بعد از آبیاری دایمیرداد بالاخره به حوضۀ وردک میرسد، در حصۀ قلعۀ الیشنگ زیارتی وجود دارد، که بنام زیارت خوجه بابا شهرت دارد و اهالی ولسوالی دایمیرداد به آن اخلاس وارادت  زیاد دارند ( آریانا دائرة المعارف افغانستان ).
فلسفۀ نامگذاری ولسوالی دایمیرداد متشکل است از «دای» و«میرداد». کلمۀ دهی، دهیو و دایهو در آغاز قرون میلادی با ساکهای ماورای آمو دریا به سوی این رودخانه آمده است (ارتوگریستن سن- شاهنشاهی ساسانیان). این کلمات به اختصار «دای» و«دی» شده، مفهوم سرزمین، اقلیم، طایفه و قبیله را افاده میکند(مرگژان- پانویس مجلۀ اوریان)  «دی». دراوستا هم بشکل «دهیو» به معنی اقلیم آمده است. کلمۀ های «دای» «دی» و«تای» را درفرهنگ ادبیات جهان هم میتوان یافت همچنان این سه کلمه درلهجۀ مردم هزاره در نامهای انسانان به صورت فردی و در نام های قبیلوی به شکل صفت باقیمانده است. قبایل هزاره بنابرآمیزش با اقوام دیگر به قبیله های زیاد تقسیم شده اند، مثلاً قبیلۀ دای گندی به قبایل دولت بیگ, حیدر بیگ، چاوش وبرات قسمت شده اند، قبیلۀ دای زنگی به غلام بچه، ساغده و سنگجوی و قبیلۀ بهسود به دای میر داد، تیمور، بورجنگی، درویش علی وغیره تقسیم شده است ( مجلۀ غرجستان – آزادشاه منصور) . دای میرداد طوریکه دیده شد درمنطقۀ وسیع بهسود موقعیت دارد ومفهوم قبیلۀ میرداد ویا امیرداد را میرساند( افغانستان تاریخی - پوهاند یمین).
عزیز الله کهگدای

ولسوالی های ولایت میدان وردک
ولسوالی دایمیرداد در حوزۀ ولایت میدان وردک به جانب شمال، ولسوالی جلریز و ولسوالی حصۀ اول بهسود،غرب ولسوالی مرکز بهسود، شرق ولسوالی چک واز جانب جنوب به ولایت غزنی محسور است. اگرچه اراضی دایمیرداد کوهستانی است اما دارای زمین های هموار زراعتی هم  میباشد. نهرهای ولسوالی دایمیرداد تماماً از کوه های هزاره جات منبع گرفته است ( افغانستان تاریخی - پوهاند یمین ).
 مرکز ولسوالی دایمیرداد منطقه جلگه است و تعداد قریجات آن به ١١٥ قریه میرسد. این منطقه درسال ١٣٤٣ش به حیث ولسوالی میدان وردک در تقسیمات ملکی افغانستان قبول گردید. نفوس ولسوالی دایمیرداددر ١٣٩٩ش به ٣٥٠٧٥ نفربالغ میشود و زبان این ولسوالی دری لهجۀ هزارگی میباشد. ترکیب جمیعتی باشندگان این ولسوالی ازهزاره ها و پشتون ها تشکیل یافته است. هزاره های ولسوالی دایمیرداد را عمدتاً قبیله های مختلف دایمردی تشکیل می دهند که درمنطق  چون تولخشه، دامن پیتاب، دامن گیرو، سه شنبه وناهورجوی سکونت دارند ولی دربعضی نواحی آن پشتون ها نیز سکونت دارند که در دوره های مختلف تاریخی هزاره ها مورد تبعیض قرار گرفته بعضی نواحی این ولسوالی توسط دولت وقت به پشتون های محاجر داده شد (ادارۀ احصاحیۀ مرکزی افغانستان – ویکی پیدیا ).
عزیز الله کهگدای

ولسوالیولسوالی دایمیرداد
 

​این ولسوالی به فاصلۀ٤٨ کیلومتر به طرف جنوب غرب فیض آباد مرکز ولایت بدخشان موقعیت دارد دارای بیش از ٧٠قریه جات است که در سال ١٣٧٤ش ازحوضۀ مرکزی فیض آباد جدا گردیده است. ولسوالی درایم در امتداد یک درۀ هموار و در میان رشته کوه های  صخره یی واقع است و در این دره بیشتر زمین نرم دارد که کشت للمی حاصل خوب میدهد. در بهار و تابستان منظرۀ قشنگی دارد، باغهای انبوه، دریاهای خروشان و منطقۀ بسیار سرسبز میباشد. در سال ١٣٧٤ش ازحوزۀ مرکزی فیض آباد جدا گردید. در این ولسوالی مدارس دینی با داشتن علمای بسیار ورزیده و کلاسیک از رونق بسیار خوب در طول تاریخ برخوردار بوده است و همچنین رونق تمدن و دانشور این سرزمین نسبت به سایر نقاط بدخشان بسیارخوب است و اکثر مردم آن به متون کلاسیک دینی دسترسی دارند. مردم درایم بالا، بزبان دری تاجکی ومردم درایم پایین به زبان ازبکی تکلم میکنند. این ولسوالی دارای بیش از٧٠ قریۀ بزرگ وکوچک  میباشد. معادن طلا ، تومالین ، لعل وغیره دارد .(شیرالیک -ویکیپدیا )

ولسوالیولسوالی درایم
 

​ این ولسوالی یکی از ولسوالی های ولایت بدخشان است که درسال ١٣٧٤ش از ولسوالی درواز نسبت کثرت نفوس جدا گردیده به حیث یک ولسوالی جدید ثبت شده است. مایمی بطرف شمال شهر فیض آباد مرکز ولایت بدخشان قراردارد و دارای نفوس ١٢هزار نفرمیباشد که همه در٧١ قریه زندگی میکنند. اهالی این ولسوالی همه زراعت پیشه اند. مایمی هوای دلکش ومطبوع دارد، دریاهای خروشان، چشمه های زلال و آبشارهای  زیبا به زیبایی این منطقه افزوده است. خانه ها اکثراً سفید رنگ، دوطبقه یی وحویلی بزرگ میباشند. راه های مواصلاتی هنوز دراین ولسوالی وصل نه گردیده است و اهالی این ولسوالی به زبان دری خاص خود شان حرف میزنند. (مایمی دستریک – ویکیپیدیا)

ولسوالیولسوالی مایمی