Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتوشرحمعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
A- drop, throw, put, toss B- Shooting, gunning, blasting, gunfire, firing

​الف ــ واچاوه
ب ــ په نظامي چارو کې: ویشتل، فیر کوب، ډز کول

 

​الف- صیغۀ ماضی فعل انداختن ( انداز - انداخته)
ب- در عسکری به معنی حمله، نشانه زدن و فیر کردن توسط تفنگ

صیغۀ ماضیدری/an.daakht/انداخت
A- To toss, to cast, to throw, to drop, to pitch. B- abortion

​الف ــ غورځول، غوړول، په شدت سره د بدن د غړو ښورول
ب ـ له نس نه د اولاد غورزول، د جنین ایسته کول

ازین کلمه که مصدر است، با ایزاد «وند» ها معانی مختلف ساخته میشود، مثلاً برانداختن = برطرف کردن، معزول کردن - پس انداختن = معطل قراردادن ، به تعویق انداختن - دست انداختن = به چپات یا مشت زدن، تیله و تنبه کردن، جنگ و جدال براه انداختن، بالای زنها دست درازی کردن - ازپای انداختن = قوۀ فزیکی شخص را خنثی کردن، مانده و زله ساختن - از ​نفس انداختن = جریان تنفس شخصی را بستن، ناتوان ساختن - به زندان انداختن = محبوس ساختن، آزادی شخصی را سلب کردن... / هاشمیان

​الف - رها کردن، پرتاب کردن،​گستردن، تکان دادن شدید اعضای بدن، با حرکت بسیار سریع چیزی را محکم گرفتن  مثلاً دست انداخت دروازه را محکم گرفت. در داخل چیزی قرار دادن مثلاً در داخل آب انداخت. به عمل آوردن مثلاً سرکه انداخت. کماری را آغاز کردن مثلاً سررشتۀ کار را انداخت. نقش کردن مثلاً قالب انداخت
ب - سقط جنین، اولادش را انداخت

مصدر متعدیدری/an.daakh.tan/انداختن
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

جملۀ کنایه آمیز است كه به كسی كه مال خود را به كسی در موقع به فروش نرساند و يا دختر خود را به خانه نگهداشته شوهر ندهد

اصطلاح عامیانهدریآچار انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​رقص ملی راکه بوسیلهٔ گروپ اجرا میشود اجرا کردن از عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریاتن انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​خسته ساختن، ناتوان ساختن از عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریاز پا انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​بی جرئت کردن، ترساندن، هراس افگندن از عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریاز دل انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​کنایه از مزاحم کاریکس شدن، اوقات کسی را ضایع کردن

کنایهدریاز کار انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

خطای که از کسی سر زده باشد و آنرا به نام کس دیگر کند​
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریبرف بام خوده بر بام دیگری انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

(بندآب) رشمۀ زیر جامه ـ رشمۀ كه زنها برای مرد در توغ زیارت بندند ـ مصروف و منهمك ـ قیطان كوتاهِ حلقه دار پای باز و بشه/(بند بستن آب) تدبیر سنجیدن ـ رشمه بستن زنها در مزارات به غرض مراد/بستن آب ـ كسی یا چیزی را درجایی معطل كردن ـ بند انداختن زیر جامه و تسبیح
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریبند/بند بستن/بند انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

 چيزي راضايع و عبث كردن
عبدالله افغانی نویس

کنایهدریبه او انداختن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

كسی را به مشكلی گرفتار كردن/دچار مصیبت شدن
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریبه بلا انداختن/به بلا افتادن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

به مشكل گرفتاركردن
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریبه بند انداختن