Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعلومات بیشترشرحمعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
The first letter in alphabets

​الف ــ په عربي ژبه کې زر لکه: الف لیله و لیله یعنې زر او یوه شپه او د ابجد په تورو کې یې فیمت یو دی
ب ــ د دري ژبې په الفبې کې لومړنی توری دی، کله کله د نوم په ډول هم کارږل کېږي لکه الف شاه 

 

​این حرف (صوت) هرگاه در تحریر در اول کلمات واقع شود، به سه شکل ظاهر میشود/ اَ/ =/a/ ،/ اِ / =/i / ، / اُ / = /u/ - قاموس نویسان این حرف (صوت) را به حیث دومین حرف الفبای زبان دری/فارسی قبول کرده اند - این حرف (الف) در الفباء های عربی و ابجد به حیث اولین حرف آن دو الفباء قبول شده است - هرگاه (الف) در تحریر در اول حرف /و/ قرار گیرد، مصوت کشال /o / را میسازد، مثلاً /اوشان/ یا صوت / 00/ را​میسازد، مثلاً /اولی/ یا دیفتانگ / ow / را میسازد، مثلاً /اورنگ/ - هرگاه (الف) با /ی/ یکجا شود مصوت های کشال / ay / = /ای/ یا / ee / = /ایمان/ یا دیفتاانگ/ ai/ = /ایماق/ را میسازد --- مصوت = صوت صدا دار -- دیفتانگ = صوت ترکیبی یا بهم چسپیده. / هاشمیان

الف- کلمۀ عربی، به معنی عدد هزار، مثلاً الف لیله و لیله، در حساب ابجد عدد یک است
ب- کلمۀ عربی، مأخود از عبرانی، نام یک حرف( صوت) در الفبا ی عربی - (الف) سومین علامت نوشته بعد از (ء) (همزه) و اولین حرف از الفبای دری اس. / هاشمیان
به حیث نام مردانه نیز رائج است، مثلاً الف شاه - محمد الف
حرفعربی/a.lef/الف
Alpha   

​کلمۀ لاتین، ماخود از یونانی - حرف اول الفبای زبان یونانی که در علم ریاضی به کار میرود. / هاشمیان

اسملاتین/al.faa/الفا
words, talks, speechs, statements

د /لفظ/ جمع: خبرې، کلامونه، توري، ټول مانا لرونکي کلمات چې له خولې نه را ایستل کیږي

​الفاظ. ج ِ لَفظ. سخنان، صاحب تاج العروس گوید- «لفظ» واحد «الفاظ» و آن در اصل مصدر است. در منتهی الارب گفته شده است که لفظ به معنی سخن و لفظة یعنی یک سخن و​​ جمع آنرا الفاظ گفته است.  در اقرب الموارد آمده است اللفظة - الواحدة من الالفاظ. جمع آن لَفَظات است. چنانکه ملاحظه میشود در اقرب الموارد و منتهی الارب تصریح نشده است به اینکه الفاظ جمع لفظ است و صاحب تاج العروس و همچنین المنجد، لفظ را مصدر دانسته و جمع آن را الفاظ آورده اند و در المنجد جمع لَفظَة لفظات آمده نه الفاظ

کلمۀ عربی، جمع /لفظ/، به معنی سخن - کلمه - هر صوت با معنی که از دهن خارج شود. / هاشمیان​

اسم جمععربی/al.faaz/الفاظ
Alphabet

​د یوې ژبې غږیز او بې غږه توري چې له یو ځای کیدو نه کلمات او جملې جوړیږي. لکه: ا- ب- پ- ت تر پایه پورې

الفبای زبان دری شامل سی و سه حرف است که عبارت اند از  - ا- ب- پ- ت- ث- ج- چ- ح- خ- د- ذ- ر- ز- ژ- س- ش- ص- ض- ط- ظ- ع- غ- ف- ق- ک- ل- م- ن- و- هـ- ه- ء- ی​

مجموع حروف صدا دار و بی صدای که با ترکیب همدیگر  در قالب کلمات و جملات یک زبان را بیان می کند

اسم جمع - اسم مرکبعربی/a.lef.baa'/الفباء
Alphabetic

​هر هغه څه چې د الفبې په ترتیب برابر شوي وي

  

​ترکیب عربی و دری، به معنی هر چیزی که به ترتیب الفبائی ساخته شده باشد. / هاشمیان

صفتترکیب دری و عربی/a.lef.baa.y'ee/الفبائی
Morse alphabet

​د شفر ژبه، مخفف ژبه چې ښاغلي «ف.ب. مورس» ( 1971 -1872) رامنځته کړې وه

  

​ترکیب انگلیسی، به معنی زبان شفر یا زبان مخفف که ( 1971 -1872) که آقای «ف.ب. مورس» اختراع کرده بود. / هاشمیان

اسم معنیترکیب انگلیسی و عربی/a.lef.baa.yi.mors/الفبای مورس
Fondness, love, sentiment, tenderness, endearment, feeling

​مینه، مینه کول، انس پیدا کول، صمیمیت پیدا کول، گرانیدل

 

به حیث تخلص به کار  می رود ، مثلاً (گل پاچا الفت ) شاعر معروف زبان پشتو

اُلفَت- کلمۀ عربی، به معنی آشنایی پیداکرن - انس گرفتن - خصوصیت و صمیمیت داشتن - محبت کردن - دوست داشتن

مصدر لازمعربی/ul.fat/الفت
accumulate, gather; build up

 تر لاسه کول، ساتل، زېرمه کول​

 

 بجای حرف (غ ) از حرف (ر) استفاده شده است . که حرف ری صدای غ را میدهد.​
مثال- بکردار نیکی همی کردمی *** و ز الفغدۀ خود همی خوردمی / ابوشکور بلخی​

​الفغدن یا الفختن به معنی اندوختن ، کسب کردن، بدست آوردن دریافت کردن
مصدرعربی/al.far.dan/الفغدن
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​اَلِفی با فتح اول و کسر دوم آهنی که اسپار قلبه را به آن میبندند، کاغذ پران کوچک بزرگتر از ماهیگک را نیز گویند

اصطلاح عامیانهدریالفی
جغرافیه
پښتوشرحمعرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه
  

​بندیست به فاصله ۳.۵ کیلومتر در شمال شرق قلعه جعفر در یکاولنگ مربوط حکومت کلان دایزنگی ولایت کابل که بین ۶۷ درجه ۱۱ دقیقه ۴۹ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه ۵۰ دقیقه ۲۵ ثانیه عرض البلد شمالی واقعست. (قاموس جغرافیای افغانستان)

بندبند ذوالفقار
  

​دهکده ای است که به فاصله ۴۴ کیلومتر در غرب قلعه تکزار در علاقه حکومت درجه اول سنگچارک مربوط حکومت کلان شبرغان ولایت (مزار شریف) واقع بوده و به خط ۶۶ درجه - ۳ دقیقه - ۵۰ ثانیه طول البلد مشرقی و خط ۳۵ درجه - ۵۶ دقیقه - ۶ ثانیه عرض البلد شمالی کائن می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

دهدهٔ الف سفید
  

​علاقه داری درجه ۲ مربوط به حکومت درجه اول کوهدا من متعلق (ولایت کابل) است که بین خطوط ۶۹ درجه - ۴ دقیقه - ۸ ثانیه طول البلد مشرقی و ۳۴ درجه - ۴۹ دقیقه - ۳۸ ثانیه عرض البلد شمالی واقع و دره ایست که در دامنه سلسله کوه یغمان موقعیت داشته و ارتفاع آن از سطح بحر ۲۳۰۰ متر میباشد و از حیث ارتفاع و قشنگی یک صیفیه خوبی را تشکیل داده زیرا یک قطعه سرسبز و شاداب بوده دور نما و منظره بس قشنگی دارد درین موضع باغهای میوه به کثرت موجود بوده و اهالی آن غالباً زارع و هنر پیشه اند در تربیه و نگاه داشت اشجار و مواشی مهارت بسزا دارند بالخاصه در فن آهنگری، نجاری، بافندگی و کلالی مشهوراند.

منطقه مذبور دارای چهار هزار و شصت و پنج . و بیست و سه قریه خورد و بزرگ میباشد. یک باب مکتب ابتدائیه در آنجا تاسیس شده است بنای هوتل عصری نیز تحت تعمیر است که هنوز انجام نیافته یک چشمهٔ آب معدنی هم در آنجا میباشد که برای علاج بسا امراض جلدی مفید است.(قاموس جغرافیای افغانستان)

علاقه داریعلاقه داری استالف
  

​قریه ایست که به فاصله ۸۲ کیلومتر در جنوب غرب قلعه سرکی خان در علاقه معروف مربوط حکومت درجه ۳ ارغستان در حوزۀ ولایت قندهار واقع و بر خط ۶۷ درجه – ۳۴ دقیقه – ۱ ثانیه طول البلد مشرقی و خط ۳۱ درجه - ۱۶ دقیقه - ۴۸ ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ الف
  

​قریه ایست در دره پسته مربوط حکومت درجه ۴ اندراب از توابع حکومت کلان پلخمری در حوزۀ ولایت قطغن که به فاصله آن از مرکز حکومتی تقریباً ۲۶ کیلومتر می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ الفامک

​​استالف- په یوناني ژبې کې انگورو ته ستافیلي وايي. کله چې الکسندر بگرام ته راغی نو د استالف له سیمې څخه یې ورته انگور راوړل. دا انگور دومره خوندر ول چې الکسندر دلته یو وړوکی ښار جوړ کړ. یونان باختري شاهانو د الکسندر ددغه یاد په ویاړ دا ښار پراخه کړ چې نوم یې په هماغو لومړیو کې ستافیلي یا ستافیل وو چې وروسته خلکو ستالف او بیا استالف جوړ کړ. دا قصه چې د الف خان په نامه دلته کوم کلال وو او هغه استاد وو هسې بابیزه او له ځانه جوړه شوې قصه یا روایت دی او له تأریخي واقعیتونو سره چې د الکسندر د یون لیکونکو یا واقعه نگارانو لیکلي سر نه خوري

استا الف یا استاقیل (یونانی) به معنی انگور.
لهجه استالفی یکی از لهجه ‌های شیرین زبان دری است. مردم استالف خوب و مهمان نوازی هستند و در این وصف بیت ‌های زیاد محلی نیز سروده شده که می‌توان از بیت زیر را مثال آورد. ///
استالف ما استالف جان است*** مهمانخانه افغاستان است///
استالف ما سه هزار خانه*** خوراک همه اش توت بی دانه ////
از جاهای دیدنی استالف می‌توان از تخت استالف، دره استالف، زیارت ایشان صاحب و تپه معروف به قلدر در شورآبه نام برد.
اکثر مردم کابل در روزهای گرم تابستان برای میله و تفریح به این دره زیبا می‌روند، قابل ذکر است که در زمان هجوم طالبان این منطقه زیبا توسط این گروه به آتش کشیده شد و اکثر باغ‌ها و خانه‌های مردم از بین رفت اما امروز دوباره به همت مردم این منطقه آباد شده و پذیرای مهمانان عزیز از سراسر جهان است. / پژواک افغان نیوز​​

ولسوالی استالف یکی از ولسوالی‌های ولایت کابل است که مردم آن، اکثراً پیشۀ دهقانی داشته و از صنایع معروف آن می‌توان از کلالی و چرمدوزی نام برد استالف جمعیت نزدیک به ۲۹۸۰۰ نفر دارد مرکز این ولسوالی استالف است.  از بزرگان استالف، میتوان از ملک سید احمد خان ملکزاده، ملک میر احمد، فامیل نبی یار، فامیل سادات مثل جناب افندی آغا، غنی جان آغا و غیره نام برد. از جاهای دیدنی استالف- میتوان از تخت استالف، درۀ استالف، زیارت ایشان صاحب و تپه معروف به قلندر در شورآبه، نامبرد. در ولسوالی استالف- ٢٧ قريۀ ذيل شامل ميباشند- حسن دره، بوستان، مته خيل فرزه، ده نو، حسن خيل، قلعه ميرزا، قلعه کريم، کار دگرى، باغ شيخ، ميدان رييس، دره استالف، غنداب، محله غنداب، بالاده، خواجه ميرک، کلالان، پايان ده فرزه، مير افغان، قلعه سيد ميرو، زرگران، قلعه ميرا، قلعه مصلى، گراره، خواجه حسن، قلعه سيم، سرخان خيل، صلاح خيل، و قلعه خيار​

ولسوالیولسوالی استالف
حقوق و قضاء
پښتوتعریفمنبع قانونعنوان

مخالفه راْیه: که چېرې د قضایي هیئت له غړو څخه یو د نورو قاضیانو له نیول شوي تصمیم سره موافقه رأیه ونلري، مکلف دی خپله رأیه په اقليت سره په فیصله کې د حکم د نص له لیکلو وروسته، په مستدله توګه درج کړی 

​هرگاه یکی از اعضای هیأت قضائی به تصمیم اتخاذ شدۀ سایر قضات رأی موافق نداشته باشد، مکلف اسـت رأی خود را بعد از تحریر نـص حکـم، در فیصله به اقلیت، طـور مسـتدل درج در نماید 

قانون اجرآت جزائی افغانستانرأی مخالف