Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
drop, bend, Lay down, to lean on, to loose a position, bad luck, misfortune

​الف ــ لویدل، ښکته کیدل، خیز اچول
ب ــ ښکته لویدل
ج ــ خمیدل، تکیه کول، اوږد غځیدل
د ــ په عامیانه ژبه کې: اثر لرل
هـ ــ له مقامه لویدل یا پاتې کیدل
و ــ بد شگون (دا کار پرې ونه لوید) په بده انگیرل

وهم بحیث اسم کنیه استعمال میشده- /اَفت/ یا / اُفت/بمعنی
(1) فعل لازمی مصدر افتادن - خیز زدن - پایان شدن/افتادن
(2) غلتیدن - لمبیدن - پایان افتادن
(3) خم شدن - تکیه کردن - دراز کشیدن
(4) درتلفظ عامیانه اثرداشتن (افتاد و نا افتاد) دوا سرش افتاد/نیفتاد
(5) از رتبه ومقام وقدرت افتادن، مثلاً از دپ و دوران افتاد - از دپ وخرپ افتاد
( 6) تکمیل دورۀ خدمت بنا برعللی، مثلاً از ریاست افتاد - از جرنیلی افتاد
(7) شگون بد، مثلاً چوکی سرش نیفتاد - ترشی انداختن سرش نیفنتاد - موتر نو سرش نیفتاد. / هاشمیان 

صیغۀ امردری/aft/افت
؟؟؟

​په دري ژبه کې یو روستاړی دی چې د ځینو تور په پای ور زیاتیږي لکه: پذیر: پذیرفت، گیر: گرفت

اِفت- پسوند زبان دری که از ریشۀ زمانۀ حال فعل، زمانۀ ماضی فعل میسازد، مثلاً  پذیر، پذیرفت - گیر، گرفت. / هاشمیان​

پسونددری/eft/افت (پسوند)
??? 

با مدارا رفتن به هدف، لنگ و لنگان بسوی هدف رفتن، حالت و یا وضعیت با ناتوانی شتافتن، کنایه از نشیب و فراز های زندگی

اسم مرکب - صفتترکیب دری و دری/uf.to.khez/افت و خیز
A- fall, drop, trip B- ugur

​الف: ولوید، ولگید
ب: بد شگون لکه دا موټر ورباندې و نه لوید، چندانې ښه پرې و نه لگید

الف- از نظر ساختمان  افت (زمانۀ حال) + آد (پسوند) = افتاد (بن ماضی) فعل متعدی - به معنی غلتید
ب- شگون، مثلاً زن سرش نیفتاد - موتر سرش نیفتاد -  طالع ما بود که از بام افتاد - تصادف، مثلاً  افتاد ما به خانه اش شد - ترشی و سمنک افتاد و نا افتاد دارد

بن ماضیدری/uf.taad/افتاد
Poverty-strickens, penurius, indigent, needy, deficent, inferior, hapless

​خواروالی، بیچارگي، ټیټتوب، ناتواني، بیځواکي

بیچاره گی - حقارت - ناکسی و بی کسی - ناتوانی - بی قدرتی​

اسم مصدر - صفتدری/af.ta.da.gee/افتادگی
To fall, to drop

ښکته لوېدل، له پۍو پاتېکېدل، بې گټې اخیستنې پاتېکېدل، له چا سره سر و کار پیدا کول

​افتیدن، سقوط کردن، فرود آمدن، از پا درآمدن، ساقط شدن، سقط شدن
[عامیانه] بی‌ استفاده در جائی رها شدن
[عامیانه] با کسی افتادن = سر و کار داشتن با کسی

مصدر لازمدری/uf.taa.dan/افتادن
Fallen, down, oppressed, prostrate, down, whacked, shagged, reduce (someone) to extreme physical weakness
لویدلی، غورځیدلی، پریوتلی​

اُفتادَه- صیغۀ ماضی قریب مصدر افتادن است - افتاد -افتاده بود و افتاده باشد صیغه های دیگر این مصدر است- بیچاره - ناتوان - حقیر - خوار، مثلاً  آدم افتاده، مجسمۀ افتاده -موقف یا پوزیشن، مثلاً افتاده بمانیش - در زبان عوام به معنی صفت و قید نیز استعمال میشود. / هاشمیان​

صیغۀ ماضیدری/uf.taa.da/افتاده
Falling

​د لویدو په حال کې، د پریوتو په حال کې

درحال افتادن،مثلاً  افتان و خیزان میرود​

قیددری/of.taan/افتان
??? 

​کنایه از با تردید اقدام کردن، کنایه از دل و نادل کاری را انجام دادن، تا آخرین رمق زندگی کاری را انجام دادن، لنگ و لنگان براهی رفتن

اسم مرکب - صفتترکیب دری و دری/of.taa.no.khe.zaan/افتان و خیزان
Opening, beginning, start, outset, inception, launch, birth

​پرانستل، پیل کول

کلمۀ عربی، به معنی گشودن -آغاز کردن - شروع کردن -گشایش​

مصدر - اسم مصدرعربی/ef.te.taah/افتتاح
فارسی ایران به دری افغانستان
اصطلاح دریعنوان
اکاسی درخت اکاسیافت ارز
تنزل کردن، سقوط کردنافت کردن
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​کنایه ازسازش کردن شخص با غذا، دارو و یا آب و هوا میباشد

اصطلاح عامیانهدریافتادن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​با فتح اول و سوم همان آفتاب است که در زبان گفتاری آنرا اَفتَو گویند

اصطلاح عامیانهدریافتو
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​اَفتَو تُنُک شعاع و گرمی ملایم آفتاب هنگام طلوع

اصطلاح عامیانهدریافتو تنک
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​خانه یا محلی که با شیشه های بزرگ رُخ بطرف آفتاب باشد گل خانه یا شیشه خانه نیز گویند

اصطلاح عامیانهدریافتو خانه
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​رُخ بطرف آفتاب، به خانه یا محلی گفته میشود که کلکین ها یا پنجره هایش بطرف آفتاب باشند

اصطلاح عامیانهدریافتو روی
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​با فتح اول و سوم همان آفتاب زدگی است، به مریضی گفته میشود که زیر آفتاب سوزان مدت مدیدی را تشنه سپری کرده باشد، جل زدگی نیز گویند

اصطلاح عامیانهدریافتو زدگی
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​به طلوع آفتاب گویند

اصطلاح عامیانهدریافتو زردی کرده
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​کنایه از انسان سالخورده، سالمند، کهنسال، مسن، معمر و پیر میباشد

اصطلاح عامیانهدریافتو سرکوه
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​با فتح اول نمایان، نمودار، معلومدار از عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریافتوی/آفتابی
جغرافیه
معرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه

​دره ایست که در علاقه حکومت درجه اول بهسود مربوط حکومت کلان دایزنگی متعلق ولایت کابل واقع میباشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

درهدرهٔ‌ ازیافته

​قریه ایست در حکومت درجه اول بهسود مربوط حکو متکلان دایزنگی که در حوزه ولایت کابل واقع شده است.

قریهقریهٔ دریافته