انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Blister | | در عرف عام «اوله»- تاول، اگر جائی از وجود انسان بسوزد و یا بخشهای داخلی دستهای انسان بر اثر کار تغییر شکل
دهد و یا پاهای انسان بر اثر رفتن زیاد ملتهب شود، درین صورت روی جلد پندیدگیهای
کوچک به وجود می آید. این پندیدگیها بعضاً خارش و سوزش می داشته باشند وبعد از گذشت
اندک زمانی، آبله ها که پارچه های مردۀ جلد اند، می ریزند. "آبله" یک بیماری ویروسی است که با تاولها و ضایعات پوستی مشخص می شود. این بیماری به شکل برجستگیها یا جوشهای پر از مایع روی پوست ظاهر میشود. تاریخچه:- بیماری آبله از قدیمیترین بیماریهای شناختهشده است و در گذشته موجب مرگ و میرهای گسترده میشد. خوشبختانه، با کشف واکسن آبله توسط ادوارد جنر و برنامههای واکسیناسیون جهانی، آبله در دهه 1980 میلادی ریشهکن شد.
| اسم | دری | /aab.la/ | آبله |
| | چوب و آهنی كه با آن آتش شور دهند عبدالله افغانس نویس
| ؟؟؟ | دری | | آتشكَو / آتشكاو |
| | پدر، مروج در هزاره جات عبدالله افغانس نویس
| ؟؟؟ | دری | | آته |
??? | | شخص عاجز، شكسته و متواضع عبدالله افغانی نویس
| اسم مرکب - صفت | دری | /aa.dam.khaa.kee/ | آدم خاكی |
Continuation, resumption | | دوباره شروع کردن، ادامه دادن، پى گرفتن، استئناف
| اسم مصدر مرکب | ترکیب دری و دری | /az.sar.gee.ree/ | از سرگیری |
Authoritarian, prfedomoinant, power controlling | | سلطه جو، قدرتطلب، اقتدارطلب، استیلاءگر، سیطرهجو | اسم فاعل - صفت - اسم مرکب | ترکیب دری و عربی | /eq.te.daar.ga.raa/ | اقتدارگرا |
Ideal | د خوښې وړ غوښتنه، عالي غوښتنه، لوړه یا لویه هیله
| اِیدِال- کمال مطلوب، آرزوی عالی، منتهای آرزو و آرمان. اشاره به چیزی که کامل و بینقص است.
| صفت | انگلیسی | /i.de.aal/ | ایدال |
Confederate | یووالی، سره یو، په یوه خبره، اتحاد، د نفاق ضد | باهم، یکی، پشتیبان، متفق، سازوار، موافق، بهم نزدیک، تطابق تراض، رفاه التحام، بامدارا، هم پیمان، یکپارچه | اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و عربی | /baa.e.te.faaq/ | با اتفاق |
cautious, careful, wary, prudent, discreet, circumspect | په احتیاط سره په ځیر او هوښیارتیا سره
| محتاط، با حزم، حازم، احتیاط کار، مواظب، دوراندیش، ملاحظه کار، هوشیار، دور اندیش
| اسم فاعل - صفت - اسم مرکب | ترکیب دری و عربی | /baa.eh.ti.yaat/ | بااحتیاط |
refund, recovery, restoration, reclamation, retraction | | بازیابی، بازسازی، احیای، عقب افتادگی
| اسم مرکب | ترکیب دری و دری | /baaz.par.daakht/ | بازپرداخت |