انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Gem, jewel, precious stone | جوهر، ماهیت، قیمتي ډبرې، اصل، نژاد
| جوهر، گوهر، سنگ های قیمتی، اصل نژاد
| اسم | دری | /gu.har/ | گهر |
Pearl of wisdom | هغه څوک چې گران بیه شیان خپاره کړي، هغه چې بېوزلو ته ته یو څه وکړي، هغه څوک چې ښې او خوږې خبرې کوي
| گُهَر افشان- آنکه جواهر بیافشاند، آنکه در میان فقرا زر و جواهر بیافشاند، کنایهٔ است بر شخصی شیرین گفتار که با گفتار ملیح و شیرین اش در فشانی میکند و سامعین حظ فراوان میبرند. کلمهٔ "گهر افشان" یک ترکیب ادبی در زبان دری/فارسی است و معنای آن به شکل مجازی به بخشیدن جواهرات یا افشاندن گوهر اشاره دارد. "گهر" به معنای جواهر یا مروارید است و "افشان" به معنای افشاندن یا پراکندن. این ترکیب معمولاً در ادبیات دری/فارسی به طور کنایهای برای توصیف سخنان ارزشمند، مهربانی، یا بخششهای بزرگ به کار می رود. مثال: سخنانش گهر افشان بود. معنای مجازی: - گفتن سخنان ارزشمند و حکیمانه (پراکندن کلمات گوهرین)
- بخشندگی و سخاوت زیاد (پراکندن جواهرات بهطور استعاری)
| اسم فاعل - صفت - اسم مرکب | ترکیب دری و دری | /gu.har.af.shaan/ | گهر افشان |
؟؟؟ | | مخفف گوهربار، نثار کننده گوهر، گوهرافشان، (به مجاز) چشم اشک بار، گریان، مخفف آن گهربار، که کنایه از جوانمرد باشد | اسم مرکب - صفت نسبتی | ترکیب دری و دری | /gu.har.baar/ | گهربار |
؟؟؟ | | گوهرافشان؛ گوهرریز، گهرخیز، آنکه يا آنچه گوهر بيزد بگردون تيره ابري بامدادن برشد از دريا جواهر خيز و گوهر ريز و گوهر بيزو گوهر زا | اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /gu.hat.bayz/ | گهربیز |
؟؟؟ | | مخفف گوهرریز. رجوع به همین کلمه شود
| اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /gu..har.rayz/ | گهرریز |