Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتوشرحمعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
Missing

 ورک، پټ، ناپیدا، غایب​

 

مفقود، پنهان، ناپیدا، ناپدید، که در نظر نیاید، غائب -  ​چیزی‌ که ‌از نظرا نسان ‌دور و ناپیدا شده‌ باشد

صفتدری/gum/گم
To lose  

​ضایع شدن، ناپدید گشتن، دور شدن، از دست رفتن

مصدر مرکبترکیب دری و دری/gum.shu.dan/گم شدن
؟؟؟  

​الف- چیزی را جا گذاشتن، در جای عوضی گذاشتن، مفقود شدن
ب- مفقود کردن، نیست کردن، دور کردن

مصدر مرکبترکیب دری و دری/gum.kar.dan/گم کردن
To assign, to allocate, to designate

ټاکل، مقررول

 کسی را بکاری و شغلی منصوب کردن، نشان دادن چیزی، تبسم کردن- گفت مختصر ملکی بود ... این میگفت و می گمارید. شکفتن- اول نوبهار و هنگام گماریدن ازهار از غزنین روان شد. خودنمایی کردن یا گماریدن یاسه . بر آوردن آرزوی کسی​​

و یا گماشتن، به کار مقرر و منصوب کردن​​

مصدر متعدیدری/gu.maar.dan/گماردن
؟؟؟

​گمارلي، کارکونکی، مزدوران

 

​کارکنان، کارگزاران، مزدوران، ​به طور مثال: لقب هائى که به برخى گماشتگان خانواده سلطنتى میدهند

اسم جمع - اسم فاعل - صفتدری/gu.maash.ta.gaan/گماشتگان
Assignment   

​عمل گماشته، شغل گماشته، مستخدمی، شغل مستخدمی. «گماشتگی» به معنای حالت یا وضعیت گماشته شدن، منصوب شدن یا مأموریت یافتن برای انجام کاری است. این کلمه از ریشه «گماشتن» (به معنای منصوب کردن یا مأمور کردن) ساخته شده است و بیشتر در متون رسمی و اداری به کار می‌ رود.


اسم مصدردری/gu.maash.ta.gee/گماشتگی
To appoint, to assign, to nominate

​ګومارل، منصوبول، په یو کار باندې مقررول، نصبول

 

​و یا گماردن، منصوب کردن، بر سر کاری گذاشتن، گماریدن، نصب کردن

مصدر متعدیدری/gu.maash.tan/گماشتن
servant, slave

گمارل شوی، چوپړکونکی، خدمتگار

 

​بنده، مستخدم، ملازم، خدمتکار، فرمانبردار، قراول، نوکر

اسم فاعل - صفتدری/gu.maash.ta/گماشته
Assumption, speculation, doubt, guess

​شک، ظن، اټکل، خیال، وهم، تصور

 

پندار، پنداشت، تخمین، تصور، توهم، حدس، خیال، زعم، شک، ظن، فرض، فکر، وهم، باور

اسمدری/gu.maan/گمان
Doubt, uncertainty, indecision, hesitancy, dubiousness, suspicion

​اټکل، گومان، ظن

 

​اسم مفرد مؤنث گمان- حدس، ظن، مظنه، احتمال

اسمدری/gu.maa.na/گمانه‌
فارسی ایران به دری افغانستان
اصطلاح دریعنوان
حدس - تخمینگمان
شایعهگمانه
شایعه‌سازیگمانه زنی
کتابخانه آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
نوع محتوادونلود / لینکملاحظاتنویسنده/ لیکوالبخشعنوان
کتب و آثار هنری و ادبیدونلود/لینک

​نویسنده: جان بارت
مترجم: محمد هادی شاکری
اثر داستانی منحصر به فرد از جان بارت

سایر نویسندگانداستانگمشده در شهر بازی
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​پُک- پریشان و بیحواس شدن

اصطلاح عامیانهدریپک خود را گم کردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

درکاری حیران ماند
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریپک کسی گمشدن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

ردِ پای کسی را گم کردن
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریپی گم کردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

مُسرِف و مبذر، ولخرچ

اصطلاح عامیانهدریپیسه گم
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

دو نفری که در خدعه و فریب باهم همدست و شریک باشند.
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریتگ و تگمار
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

مرادف (تَگ) است
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریتگمار
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

مکر و فریب

اصطلاح عامیانهدریتگماری
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

جمله ایست که مخاطب کسیرا سازند و به گوش دیگری زنند

اصطلاح عامیانهدریدر ترا میگم، دیوار تو بشنو
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

مرادف (دست و پاچه شُدن) مضطرب و واخطا شُدن

اصطلاح عامیانهدریدست و پا گم کردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​نامعلوم، مجهول، پیچیده

اصطلاح عامیانهدریسردرگم
جغرافیه
معرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه

​چشمه ایست به فاصله ۲۰ کیلومتر در جنوب کهسان در علاقه حکومت کلان غوریان مربوط ولایت هرات که بین ۶۱ درجه  ۷ دقیقه  ۳۴ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه  ۳۴ دقیقه  ۲۰ ثانيه عرض البلد شمالی واقع است. (قاموس جغرافیای افغانستان)

چشمهچشمهٔ چاه گمبد (گنبد)

​قریه ایست در علاقه داری درجه اول خانقاه متعلق حکومت درجه اول آقچه مربوط حکومت کلان شبرغان که در حوزۀ ولایت مزار شریف واقع شده است. در قریه اوگم فرک و قریه همجوار آن کفگیر بهترین قالینها ساخته می شود که از حیث رخت و پختگی رنگ در مصنوعات قالین ولایت مزار شریف حائز اهمیت می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اوگم فرک

​قریه ایست در حوزۀ حکومت درجه ۴ کامدیش لندی (سین) مربوط حکومت کلان کنسر های ولایت مشرقی قریه مذکور از مرکز حکومت ۲۹ کیلومتر فاصله دارد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ برگمال

​قریه ایست کوهستانی که به فاصله ۴۰ کیلومتر در شمال غرب شهر غزنی متصل سرك مربوط حکومت اعلی غزنی بین ۶۸ درجه  ۸ دقیقه  ۵۸ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۳ درجه  ۴۲ دقیقه  ۵۸ ثانیه عرض البلد شمالی واقعست. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ بیگم

​قلعه ایست به فاصله ۹ کیلومتر در غرب قریه جوزخیل در علاقه خروار مربوط حکومت کلان لوگر ولایت کابل بین ۶۸ درجه  ۵۱ دقيقه  ۳ ثانيه طول البلد شرقی و ۳۲ درجه  ۴۰ دقیقه  ۱۶ ثانیه عرض البلد شمالی واقع است. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قلعهقلعهٔ بیگم
قاموس بایوگرافیکی افغانستان
نوع محتوابیوگرافی مختصراسم
قاموس بایوگرافیکی افغانستان

ملکه گوهرشاد بیگم (۷۸۰ -  ۸۶۱ ه‍.ق) معروف به گوهرشاد آغا از اشراف زنان افغانستان و از نامداران و سیاستمداران دوره تیموریان هرات است. او زنی بسیار نیکوکار، ثروتمند، ادب دوست، هنرپرور، باوقار، خردمند، بااحتیاط و باسیاست بود. گوهرشادخاتون همسر سلطان شاهرخ تیموری بود که پس از پدرش امیر تیمور، به مدت ۴۳ سال بر مناطق وسیعی از ایران امروزی و افغانستان حکمرانی کرد و توسط او درسال ۱۴۰۵ م پایتخت تیموریان از سمرقند به هرات منتقل شد.

پدر گوهرشادآغا، «غیاث‌الدین تَرخان» بود که از بزرگان خاندان تیموری به‌شمار می‌آمد و در جنگ‌های بزرگی شرکت داشت و لقب «تَرخان» را چنگیز شخصاً به او داده بود. ترخان یا آغاجی یا آغجی، عنوان منصب خاصی در دستگاه امرای ماوراءالنهر بوده است که دارندهٔ این منصب، واسطه میان سلطان و مردم بوده، و به خاطر حشمت و نفوذی که داشته، بدون التزام به رعایت نوبت و رخصت، نزد سلطان بار می‌یافته است. در دوره ایلخانی، اغلب برای متصدی عنوان «آغاجی» از لقب «ترخان» استفاده می‌کرده‌اند.
مادر او «بانو خان‌زاده بیگم» بود که در ماه رجب سال ۸۱۴ ه‍.ق در مشهد درگذشت و در جوار آرامگاه امام رضا مدفون است.
گوهرشاد همراه با برادرش امیر قره یوسف (۷۹۰ - ۸۰۲ ه‍.ق) که در دربار تیموریان در هرات وزیر بود نقش مهمی در تاریخ اوایل دوره تیموری ایفا کردند. عبدالرحمن جامی از شعرای مشهور دربارش محسوب میگردد

گوهر شاد بیگم