Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
To spread, lay out, open out, unfurl 

​پسوند و بن مضارعِ مصدر «گستردن» . مانند جنایتگستر، دادگستر، آشوب گستر، دین گستر و غیره معنی گسترنده، پهن کننده و افرازنده بیان می کند ‌(​پسوند)

بن مضارعدری/gus.tar/گستر
To develop, to expand, to extend, to enlarge, to increase 

​​و یا گسترانیدن، گسترده ساختن، گسترش دادن،  توسعه  دادن، پهن کردن، نشر کردن، متداول ساختن، رواج دادن، ترویج کردن، منتشر کردن، منبسط کردن

مصدر متعدیدری/gus.ta.raan.dan/گستراندن
To develop, to expand, to extend, to enlarge, to increase

​غوړول، اروارول، پراخول، عامول، رواجول، نشرول

​و یا گستراندن، گسترده ساختن، گسترش دادن،  توسعه  دادن، پهن کردن، نشر کردن، متداول ساختن، رواج دادن، ترویج کردن، منتشر کردن، منبسط کردن

مصدر متعدیدری/gus.ta.raa.nee.dan/گسترانیدن
extensiveness, extensibleness, expansibility

پراخوالی، لویوالی

​انسباط، بزرگی، وسعت، پهناوری، گسترش

اسم مصدردری/gus.tar.da.gee/گستردگی
To expand, to extend, to stretch 

​پهن‌کردن، رواج دادن، متداول کردن- پهن‌ کردن فرش یا بساط در روی زمین

مصدر متعدیدری/gus.tar.dan/گستردن
Extended, extensive
پراخ، لوی
گُستَردَه- فراگیر، پهناور، بزرگ، وسیع، منبسط. برای توصیف دیدگاه‌ها، افق‌ها، یا حوزه‌های مختلف. برای مثال، «برداشت‌های گسترده»...
صفتدری/gus.tar.da/گسترده
act of spreading, deployment. amplitude, area, breadth, circle,expansion,

غځول، پراخول، پلنول، انبساط، تعریض، توسعه، سعه، وسعت

​ انبساط، بسط، تعریض، توسعه، سعه، وسعت. عمل ِ گسترده.

اسم مصدردری/gus.ta.resh/گسترش
area, region, zone, district

​ډگر، سیمه ساحه، برخه

پهنه، حیطه، دایره، حوزه، محدوده، مدار، ساحت، عرصه، میدان​

اسم مکاندری/gus.ta.ra/گستره
فارسی ایران به دری افغانستان
اصطلاح دریعنوان
سرتاسری - کامل - مکملگسترده
فضا، پهنه، میدانگستره