انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
؟؟؟ | یوڅه یا یو شي ته ډېره لیوالتیا لرل چې کله ـ کله د اعتیاد یا روږدېدو تر بریده هم رسېږي
|
چنانکه در بالا ذکر شد اصطلاح گرگی در مورد حیوانات هم بکار می رود، مثلاً سگ
گرکی. و این زمانیست که سگی بر اثر گرمی و گرسنگی و تشنگی موهایش ریخته باشد و تنش
ضعیف و ناتوان و زده و زخمی شده باشد و پارازیتها بر روی پوست آن جا گرفته باشند.
چنین حیوان را سگ گرگی گویند داستانیست که خداوند از حضرت موسی طلب کرد که وقتی به کوه طور می آید، یکی از
بدترین موجودات روی زمین را با خود بیاورد. موسی در جست و جو برآمد و سگ گرگی ای
را یافت و حلقه ای بر گردنش آویخت و با این سگ گرگی روانۀ کوه طور شد. در حین سفر
در دل موسی گذشت که مبادا این سگ به خداوند قرین باشد. ازینرو سگ را رها کرد و به
تنهائی به آنجا رفت. وقتی به خداوند نزدیک شد، خداوند از او پرسید، حیوانی که گفته
بودم با خود نیاوردی؟ موسی در جواب گفت که از خود کرده حیوانی بد تر نیافتم. خداوند
به رحم آمد و به موسی گفت که اگر آن سگ را با خود می آوردی، ترا از پیامبری برکنار
می کردم. زیرا آن سگ گرگی از مقربان دربار منست و او را نزد من بر تو مرتبه هاست
(داستان موسی و سگ گرگی). |
به کسی اطلاق می گردد که در بارۀ چیزی بسیار زیاد علاقه مند باشد که این علاقه
مندی می تواند تا سرحد اعتیاد برسد. مثلاً احمد گرگی داستانهای کوتاه است. یعنی
اینکه احمد به خواندن داستانهای کوتاه بیش از حد علاقه مند است. و یا احمد گرگی
سینما است، یعنی او به سینما رفتن بیش از حد علاقه دارد.
| صفت | دری | /gar.gee/ | گرگی |
??? | د پوستین یوډول دی چې د لیوه له پوستکي جوړېږي
| | گُرگِینَه- پوست گرگ- نوعی پوستین | اسم - صفت | دری | /gur.gee.na/ | گرگینه |