Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
Neck

​غاړه، د وجود هغه برخه چې سر او تنه سره نښلوي

​قسمتی از بدن بین سر و تنه
⟨ به گردن گرفتن: (مصدر متعدی) [مجاز] گردن گرفتن؛ تعهد‌ کردن؛ عهده‌دار شدن
⟨ گردن خم کردن: (مصدر لازم) فروتنی کردن؛ تواضع کردن

اسم ذاتدری/gar.dan/گردن
Beefy

​چاق‌شوی، پنډ‌شوی

کسانی که فربه یا چاق میشوند، گردن ایشان هم ضخیم میگردد و به چنینی گفته میشود که چاق شده خوب گردن انداخته یا گردن کرده

مصدر مرکبترکیب دری و دری گردن انداختن
؟؟؟ 

​پَت به پشم نرمی که از موهای بز میروید و از آن شال و پارچه می بافند، ترکیب «گردن پَت» ویا «گردن پَتی» یعنی اظهار ناتوانی، عذر و بیچارگی و نرمی اطلاق می گردد و در حالی به کار می رود که کسی از یک نفر چیزی را درخواست کند. مثلاً احمد با گردنِ پت دیروز از محمود پول طلب می کرد، زیرا کار او به پول بند بود. و یا احمد، محمود را لت و کوب و زخمی کرده بود و پدر احمد نزد پدر محمود گردن پتی می کرد که او را ببخشد و قضیه را به پولیس اطلاع ندهد. و یا متعلمی نزد معلم اش گردن پتی می کرد که او را کامیاب کند.

اسم مرکب - صفتترکیب دری و دری/gar.dan.pat/گردن پت
Behead, cut off the head of (someone), especially as a form of execution 

​کشتن، سر بریدن، سر جدا کردن

مصدر مرکبترکیب دری و دری/gar.dan.za.dan/گردن زدن
؟؟؟ 

سربلند، سرافراز، کنایه از: متکبر و سرکش​. "گردن‌فراز" به‌عنوان یک صفت مثبت برای توصیف افرادی با خاصیت های ظاهری یا شخصیت برجسته استفاده می‌شود. این اصطلاح می‌تواند به احساس اعتماد به نفس و قدرت نیز اشاره داشته باشد، زیرا افرادی که گردنشان را می‌فرازند، معمولاً به صورت نمادین نشان‌دهنده اعتماد به نفس و جلب توجه دیگران هستند.

اسم فاعل - صفت - اسم مرکبترکیب دری و دری/gar.dan.fa.raaz/گردن فراز
Submit, capitulate 

​ اطاعت کردن، تن دردادن، تسلیم شدن، فرمانبرداری کردن

مصدر مرکبترکیب دری و دری گردن نهادن
Lavaliere, locket

​غاړکۍ، داسې گاڼه چې په غاړه کې را ځړول کېږي

​گلوبند، زیوری که زنان به گردن آویزند، طوق، زنجیر گردن که انواع مختلف داشته که به شکل های گوناگون از فلزات نجیب چون طلا، نقره، پلاتین و از مروارید درست میکنند و به گردن می آویزند

اسم مرکبدری/gar.dan.band/گردنبند
؟؟؟ 

​الف- غرور، تکبر، عظمت، خود بینی، سر بلندی سرافرازی
ب- خودبيني , تکبر , نخوت

اسم مصدر مرکبترکیب دری و دری/gar.dan.fe.raa.zee/گردنفرازی
Flexible and screwed way

​غاښی، د غره پر سر سخته لاره

​جای از کوه که به منزله گردن کوه است، راه سخت و پر خم و پیچ در کوه، ​گردنگاه هم گفته میشود

اسمدری/gar.da.na/گردنه
Insurgent, outlaw

​فرمان نه منونکی، غاړه غړونکی، متمرد

​نافرمان، خودسر، یاغی، سرکش، عصیانگر، متمرد، کنایه از مردم باقوت و قدرت

اسم فاعل - صفت - اسم مرکبترکیب دری و دری/gar.dan.kash/گردنکش
فارسی ایران به دری افغانستان
ملاحظاتاصطلاح دریعنوان
 متواضع - مصرمگردن نهاده

​بدماش به کسی گفته میشود که تند مزاج، خود خواه و ستیزگر و بی مروت باشد

بدماشگردن کلفت
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

چیزی را تاوان گردن کسی ساختن​
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریبگردن کسی تپ کردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

زدن بادست به پسِ گردن کسی- زدن با کف دست به پشت گردن کسی

اصطلاح عامیانهدریپس گردنی
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

بارِ دوش
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریتلک گردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

یخن لباس که چپه قات شده باشد.
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریچپه گردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

باکسی آشتی ومحبت کردن
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریدست به گردن شدن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

جمله ایست که در موقع اعتذار و درماندگی گویند
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریدست شکسته حمیل گردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

صورت درست تحریر این کلمه (دِستمال گردن) می باشد. دِستمالی که به دورِ گردن پیچند

اصطلاح عامیانهدریدسمال گردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

کنایه از بارِ دوش گردیدن.
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریطوق گردن شدن
جغرافیه
معرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه

​ دره ایست در علاقه داری درجه اول حصۀ اول بهسود مربوط حکومت درجه اول بهسود که متعلق حکومت کلان دایزنگی (ولایت کابل) می باشد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

درهدرهٔ الاسنگ گردندیوار