انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Playing with dolls | له نانځکو سره د ماشومانو لوبې
| با گدی بازی و خاله مشق روزگار آیندۀ خود را میکردند، که ضمن آن پخت و ، گکانی در واقعی ت امر دوخت و ساخت را خودآموزانه می آموختند. دیالوگ هائی را، که ایشان ضمن گدی بازی و خاله گکانی ترتیب داده و صحنه آرائی میکردند. ایشان گویا زندگانی روزمرۀ خانوادۀ خود و در واقع "مردم و جامعه" را از طریق گدیهای خود نمایش میدادند؛ رفت و آمد و خورد و نوش و خوشی و بیشی و جنگ و جوش و دعوا و ِ چنگوی و کله همه در طیف و قاموس و چوکات "خاله گکانی" جای داشت .... / خ.معروفی | بازی اطفال با گدی- به نام "خاله بازی" هم یاد شده ــ گرچه واضعان اصلی این ترکیب، تنها "خاله گکانی" استعمال میکردند - عبارت از بازی مشهور دخترکان کابل بود، که در گوشه ای جمع میشدند و با گدیهای لته ئی خودساخته، بازی میکردند. این دخترکان نازنین، که دسترس به بازیچه و به گفتۀ ایرانیان "اسباب بازی" نداشتند، خود اسباب و آلات بازی خود را از لته و پارچۀ نو و کهنه و تریشه های منسوجات ناکارآمد درست میکردند. ایشان در واقع "گدی بازی" را "خاله گکانی" مینامیدند. مادران بیچاره وقتی از دست اطفال خود به تنگ ُمیشدند و به اصطلاح ادباء، به ستوه می آمدند، میگفتند: برین یک ساتک خاله گکانی کنین / خ.معروفی
| اسم مصدر مرکب | ترکیب دری و دری | /gu.dee.baa.zee/ | گدی بازی |