Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
جغرافیه
پښتومعلومات مکملترشرحمعرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه
د سمنگان نوم باید د سانسکریت له سمنا څخه راغلی وي چې د ښکلي، پي مخې، لمر مخي، ښایسته او مهرو په معنی ده چې گان د جمع لاحقه ده یعنی د ښایسته او ښکلو ټاټوبی، همدا سمن په هندي کې د گل په معنی ده. شهنامې د حماسې تهمینه د سنمگان د سلطان لور ده چې رستم سره یې واده وکړ او د سهراب مور شوه. شک نه شته چې رستم د سمنگانو تخت رستم د خپلې پیمخې ښکلې تهمینې په ویاړ جوړ کړی وي
ولایت سمنگان

در شاهنامۀ فردوسی ازین شهر کلتوری وقدیمۀ  افغانستان کنونی چنین یاد میکند:« رستم پهلوان »وقتی از خواب بیدار شد رخش را در اطراف اش ندید ناگزیر رد پایش را گرفته به شهر سمنگان رسید. آوازهٔ رستم ‌پهلوان که هنوز همسری اختیار نکرده بود در اطراف و اکناف پیچیده بود و وقتی داخل شهر شد فرمانفرمای سمنگان با عده‌ای از بزرگان به استقبال او آمدند و بسیار شیفته دیدار او بودند که چنین پهلوانی افتخار داده به شهر ایشان آمده است. رستم ناراحت از مسئله گم شدن اسب عزیز اش «رخش» به شاه و بزرگان  سمنگان گفت پی اسب را تا بدین شهر گرفته که اگر یافت نگردد عده‌ایی کشته خواهند شد. شاه سمنگان که در پوست خود از خوشی  نمی‌گنجید خیال او را بخاطر رخش آسوده ساخت و فقط ‌خواست رستم شبی مهمان او باشد. سمنگان از شهرهای بلند فرهنگی و کلتوری زمان اش  به شمار می‌رفت كه شراب و میگساری در آنجا روال عادی داشت.  [یعنی فرهنگی مثل فراعنۀ مصر  ودربارهای بزرگ داشت ]. وقتی رستم قول مساعد از بابت رخش گرفت دعوت آنها را قبول نمود و مهمان شاه سمنگان شد. شاه سمنگان بزرگان شهر را دعوت نموده و مجلس عیشی بر پا کرد. سپس وقت خواب آمد که رستم را به اطاقی خصوصی هدایت کردند و او مست، سر به بالین گذاشت. پاسی از شب نگذشته بود که در اطاق آهسته باز شد و شبحی با نور شمع به بالین رستم آمد. او چشم باز نمود و دختری زیبا را در فضای تار  و روشن اطاق مشاهد کرد و یزدان را سپاس گفت. عاشقِ آوازه‌های رستم، خود را «تهمینه» معرفی کرده گفت:

یکی دخت شاه سمنگان منم             ز پشت هژبر و پلنگان منم
به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست      چو من زیر چرخ کبود اندکیست
کس از پرده بیرون ندیدی مرا            نه هرگز کس آوا شنیدی مرا 
                                                                        « شاهنامه »
به اهتمام مسعود فارانی


شهری است در شمال افغانستان
سَمَنگان یکی از ۳۴ ولایت افغانستان است. دارندۀ مساحت 15/565 کیلومتر مربع بوده نفوس آن را جمعیت 274000 نفر تشکیل میدهد. مرکز آن شهر شاداب وسر سبز آیبک میباشد (اَیبَک مرکز ولایت سَمَنگان کشور افغانستان است. این شهر در پهنه دره یا رودخانه خلم و سمنگان در بخش سفلای با راهی صعب العبور و پر گردنه قرار دارد. در سال۱۹۳۴ میلادی بخشی از شهر قدیم، از بین رفت و در ۴ کیلومتری این شهر بنای شهر جدید شروع شد. شهر قدیمی ایبک نزدیک دهانه دره و داخل دژ سنگی واقع شده است. تجارت عمده این شهر گندم، بادام و پسته است

ولایتولایت سمنگان