انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Boot, kick | | از آنجائی که پای انسان بلندتر و قویتر از دستهایش است از ضربه لگد برای دور کردن دشمن، غافلگیر کردنش و همچنین وارد کردن صدمه جدی به او استفاده می شود. اما از سوی دیگر استقرار درست در تمام سیستم های مبارزه ای اهمیت بسیار زیادی دارد و هر نوع ضربه پا موجب تضعیف تعادل شخص میشود. به همین جهت برای استفاده از ضربه لگد باید سود و زیان قدرت این ضربه را در مقایسه با بیتعادلی ناشی از آن سنجید. | لت یا ضربه ای که با پا به کسی یا چیزی زده شود - لگد یک حمله فیزیکی است که با پا انجام می شود. این نوع ضربه بیشتر توسط حیوانات سمدار و همینطور انسان ها در هنگام مبارزه انجام میشود
| اسم | دری | /la.gad/ | لگد |
Overwhelm, trample, inculcate, devastate, suppress, override | تر پښو لاندې، د خپرلو، د ټکولو، تګالرو ترپښو الندې، ضایع شوی، له مینځه وړل، ویجاړول، ماتول | | لگدکوب، به پا سپرده شده، زیر پا شده، زبون شده، بی سپر شده، از بین رفته، نابود شده، خوار شده، مالیده شده، به خاک یکسان شده، ضایع شده، زیر پا یا زیر پا شدگی چنانچه گویند که ضعیف پامال است | اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /la.gad.maal/ | لگدمال |
Overwhelm, trample, inculcate, devastate, suppress, override | تر پښو لاندې، د خپرلو، د ټکولو، تګالرو ترپښو الندې، ضایع شوی، له مینځه وړل، ویجاړول، ماتول | کسی را لگدکوب کردن = کسی را از نگاه فزیکی زدن "شوکت و شکوه و نام و نشان و آبرو و وقار" کسی را لگدکوب کردن
| پایمال کردن، کوفتن، پایمال، لگدمال، لگدخورده، پایمالشده | صفت مفعولی | ترکیب دری و دری | /la.gad.kob/ | لگدکوب |
؟؟؟ | | | پایمال، لگدمال، ضرب لگد ضربه ای، که پا زده میشود
| اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /la.gad.koob/ | لگدکوب |