Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
؟؟؟ 

​الف - در لهجهٔ هزارگی مثل و مانند را گویند
ب - فاش، رسوا، افشا
ج - تپه، بلندی، پشته، لبه
د - صفرا، زرداب، آب اسیدی معده که از دهان خارج شود
ه - حرف شرط یا شرطیه البته همراه باحرف  و در آغاز مانند ولو یعنی با آنکه

اسمدری/lau/لو
Pearl

مرغلرې، گوهر، جوهر، دُر

​لُوءلُوء- دُر، مروارید، گهر، کلمه "لؤلؤ" (لوءلوء) به معنای "مروارید" است. مروارید یک گوهر گران‌بها است که به طور طبیعی در داخل برخی از انواع صدف‌ها تشکیل می‌ شود. این کلمه معمولاً برای توصیف اشیاء زیبا، کمیاب، و باارزش به کار می‌ رود.

اسمعربی/lo'.lo'/لوءلوء
A- flag, banner, B- brigade

​الف ــ بیرغ، جنډه، توغ
ب ــ ډله، د نظامي تشکیل یوه برخه

​الف- پرچم، بیرق، درفش
ب- تيپ, دسته, تشکيلات

اسمعربی/le.waa'/لواء
???

​د /لاحس/ جمع بڼه: خوړونکي، څټونکي

​جمع لاحس، خورندگان، لیسندگان،

اسم جمع - اسم فاعل - اسم مرکب - صفتعربی/la.waa.hes/لواحس
Accessory

​د /لاحقه او لاحق/ جمع بڼه: پایڅوړ، ضمایم، اړوند ې پېښې او مسایل

جمع لاحقه و لاحق - ملحقات، ضمایم، منضمات، پیشامدها، حوادث ​

اسم جمع - صفتعربی/la.waa.heq/لواحق
materials, supplies, thing, accessory

​د /لازمه/ جمع بڼه: اسباب، د اړتیا وړ شیان، اړین توکي، وسایل

​سامان و اسباب، جمع لازمه، ضروریات، اسباب، بساط، تجهیزات، مایحتاج، وسائل، اشیاء ضروری زندگی

اسم جمععربی/la.waa.zem/لوازم
Writing Supplies

​د لیکلو له پاره اړینتوکي، قرطاسیه، قلم ـ کاغذ او نور

​قرطاسیه، کتابچه، قلم، کاغذ، پنسل پاک، پنسل، دوات و غیره (اسم مرکب)

اسم جمعترکیب عربی و عربی/la.waa.ze.me.tah.reer/لوازم تحریر
??? 

​وسایل صحی، ضروریات امور صحت و تندرستی، افزار امور صحی، اسباب و تجهیزات امور صحت و تندرستی، اثاث و آدات حفض الصحه


اسم جمع - اسم مرکبترکیب دری و عربی/la.waa.zem.e. beh.dash.tee/لوازم صحی
Lavash is a soft, thin unleavened flatbread made in a tandoor

​یو ډول نازکه ـ پسته تُرکي ډوډۍ ده

​یک نوع نان نازک، نرم و پهن ترکی از آرد گندم. لواشه هم نامیده میشود

اسمترکی/la.waash/لواش
Bugger, pederasty, sodomy

​د دوو نارینوو جنسي معامله

​لِواط- آمیزش جنسی دو انسان ذکور امردبازی، لاطی

مصدر متعدی - اسم مصدرعربی/le.waat/لواط
دستور زبان دری- صرف و نحو
نوع محتوامعلومات مکملترتشریحعنوان
مقالات تحقیقیلودیها و ترویج زبان دری در قارۀ هند

​در پایان دو سلسلۀ سالطین افغانی در هند، یکی غوری ها ودیگری خلجی ها ، سلسلۀ لودی ها درصحنۀ سیاسی هند ظهور کرد. گرچه قبل ازسلطان بهلول لودی، شیخ حمید لودی طی سللالهای -37۰ -38۰ هـ ق( در منطقۀ ملتان منحیث شاه حکمرانی کرده بود، اما از نیمه قرن پانزدهم میلادی، سلطان بهلول لودی به حیث سر سلسلۀ شاهان لودی در نیم قاره هند شناخته شده است. لودی ها قبل از مغلها تمدن بزرگی را در هند اساس گذاشته اند. سلطان بهلول لودی تاریخ و سرنوشت بسیار جالب دارد که خواندن آن در کنار کسب آگاهی از وقایع تاریخی، حلاوت خاصی را نیز دارا میباشد.

لودیها و ترویج زبان دری
فارسی ایران به دری افغانستان
ملاحظاتاصطلاح دریعنوان
 افشالو

​ مرد سبک و بی‌وقار

رذل؛ سفلهلو الو

​ اسرار قلبی یا خطای خود را فاش کردن / مشت کسی را باز کردن

فاش کردنلو دادن
 پرزهلوازم یدکی
 فاصولیهلوبیا سبز
 فاسولیالوبیاسبز
 لوُت- برهنه، لُچ و لقلوت
 لطیفلوری
 تانسل (انگلیسی) لوزه
 نازدانه، چرب‌زبانلوس
کتابخانه آثار علمی و تحقیقی (حبیبه)
نوع محتوادونلود / لینکملاحظاتنویسنده/ لیکوالبخشعنوان
آثار علمی، تحقیقی و ملیدونلود/لینک

​تاریخ اصلی را مراجع زر و زورهمیشهبه نفع خود تعریف و تحریف کرده اند.
زمانیکه ناگزیر به ذکر وقایع و رخدادهای حقیقی تاریخی شده اند ، آنگاه کوشش کرده اند تا اهمیت آنرا کمرنگ جلوه داده از برجستگی آن جلوگیری نمایند. بطور مثال ترویج و پیاده کردن زبان پارتی دری در هند که بوسیلۀ کی این امر تحقق پذیرفت بیشتر از انظار مردم بدور مانده شده است.
درحالیکه این رویداد یکی از حوادث بس مهم و روشن در تاریخ زبان پارتی دری میباشد.

مسعود فارانیادبیاتلودی ها و ترویج زبان دری در قارۀ هند
آثار تاریخی، سیاسی و اجتماعیدونلود / لینک

​لیکوال: داکتر محمد طاهر بورگی
دیجیتالجوړښت: محمد قاسم آسمایی

سایر نویسندگانقانون اساسیلومړنی اساسی قانون ته یوه کتنه
مختصات افغانستان
نوع محتواپښتوشرحمعرفی مختصرتلفظاسم یا کلمه
خوراکه و نوشیدنی افغانی  

از خانواده حبوبات بوده که دارای مقدار زیاد هایدروکاربن میباشد، نوعی از لوبیا است برنگ سفید خوشمزه که در اروپا و امریکا مورد استفاده فراوان دارد. "لوبیای سفید" به انگلیسی "white beans" گفته می‌شود. این نوع لوبیاها از جمله حبوبات پرمصرف هستند و در غذاهای مختلفی مانند خوراک‌ها، سوپ‌ها، و سالادها به کار می‌روند. لوبیای سفید غنی از پروتئین، فیبر، و مواد مغذی است و در بسیاری از رژیم‌های غذایی سالم مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 لوبیای سفید
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه 

​باهم مثل پهلوانی وقوشتی گیری نوع بازی بغل دربغل شدن است که بیشتر از طرف اطفال و کودکان به خاطر خنده و شوخی اجراء می گردد . و یا بازی بین چوچه های حیوانات چارپا مانند بزغاله ها بره ها و یا چوچه های سگها، پلنگها، گرگها، شیرها، میمون یا شادی ها  وغیره
عبدالله افغانی نویس​ 

​باهم مثل پهلوانی وقوشتی گیری نوع بازی بغل دربغل شدن است که بیشتر از طرف اطفال و کودکان به خاطر خنده و شوخی اجراء می گردد . و یا بازی بین چوچه های حیوانات چارپا مانند بزغاله ها بره ها و یا چوچه های سگها، پلنگها، گرگها، شیرها، میمون یا شادی ها  وغیره
عبدالله افغانی نویس​ 

/loot-o-pa.loot/لوت و پلوت
خوراکه و نوشیدنی افغانی  

میوهٔ خوشمزهٔ است مانند زردآلو ولی با دو سه هستهٔ چوب مانند در داخل اش، درخت آن در مناطق حاره نمو کرده با برگ های بزرگ مستطیل مانند همیشه سبز میباشد و تا ده متر ارتفاع میداشته باشد.

 لوکات
تشکلیات دولتی و علمی   /loi.paas.waal/لوی پاسوال
تشکلیات دولتی و علمی  

کلمۀ پشتو میباشد به معنی قومندان عمومی، فرمانده کل، سرقومندان

/loi.dres.tayz/لوی درستیز
تشکلیات دولتی و علمی  

​واحد اداری اداره دولت کوچکتر از ولایت و بزرگتر از ولسوالی میباشد در گذشته ها بنام نیب الحکومگی یاد میگردید.

/loy.wo.los.waa.lee/لوی ولسوالی
تشکلیات دولتی و علمی
لویه جرگه

این لغت شناخته شده  ودر تمام افغانستان مروج  است​

لویه جرگه ترکیب زیبایست از دو زبان رسمی افغانستان پشتو ودری. لوی صفت است بمعنی بزرگ از اینکه جرگه در زبان پشتو حالت مؤنث را بخود میگیرد صفت که در پشتو مقید به موصوف است ازلوی به لویۀ تبدیل میشود. پس لویۀ جرگه یعنی مجلس بزرگ یا نشست بزرگ مردم معنی میدهد.
/lo.ya.jer.ga/لویه جرگه
زراعت و مالداری
نوع محتوامعلومات بیشترمعنیمحصولات نباتیفامیلاسم بوتانیکیانگلیسیآلمانیتلفظعنوان
نباتاتمعلومات بیشتر راجع به لوبیا

​لوبیا مانند نخود، ماش، باقلی و غیره حبوبات به فامیل لیگومها یا نباتات غوزه ای متعلق بوده انواع مختلف دارد. دانه های این گیاهی یک ساله دارای رنگ های سرخ، سفید و یا نخودی خالدار بوده شکل آن بیضوی و گرده مانند بوده در یک غوزۀ کمان مانند جا دارند.  به نسبت داشتن مقدار زیاد پروتیین و سائر مواد مفیده ارزش غذائی آن بلند است

حبوباتLeguminosaePhaseolus vulgarisDry BeanGartenbohne/Lob.yaa/لوبیا
نباتاتمعلومات بیشتر راجع به لوپین

 لوپین مانند لوبیا، نخود، ماش، باقلی و دیگر حبوبات به فامیل لیگومها تعلق داشته، یک گیاهی یکساله بوده، دارای 200 نوع مختلف می باشد که تنها 5 نوع آن مورد استفاده قرار می گیرند​

حبوباتLeguminosaeLupinus spec LupinLupine/lo.peen/لوپین
نباتاتلوکات
لوکات یا (لِکات) یک میوۀ خوشمزۀ شیرین و مطبوع گوشتی درختی می باشد که تخم مانند بوده  شامل گروپ میوه های هسته ئی (خسته دار) و متعلق به فامیل روزاسیه  (Rosaceae) میباشد. میهن اصلی آن چین بوده، ترویج آن در حنوب چاپان نیز قدامت تاریخی دارد. این میوه در اواخر قرن 18 به اروپا آورده شد و در مناطق گرمسیر و مرطوب آن انتشار یافت.
در افغانستان خوردن آن نیز مروج بوده در پهلوی تازه خوری برای ترشی و مربا نیز استفاده میشود.
میوه جاتRosaceaeEriobotrya japonicaJapanese plumLoquat ویا Japanische Mispel/lo.kaat/لوکات
جغرافیه
شرحمعرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه
 

​حکومت درجه (۲) محلی مربوط مرکز ولایت هرات بوده دارای آب و هوای مساعد و زمین حاصلخیز می باشد که هرگونه نباتات و اشجار در آنجا تربیه و پرورش میابد پشتون و زرغون باقریه جات مربوط خود که تقریباً (۱۱۱) قریه می باشد پرنفوس ترین حکومات مربوط ولایت هرات بوده و از حیث این که مسافه آن از مرکز بعید نیست همه وقته محصولات زراعتی خود را به مرکز رسانیده میتواند قریه های مشهور آن عبارت از رمان، آباد،  سراج آباد،  ده شکر،  شاه آباد،  دوغ آباد بند آباد لنگر خواجه هارون میر، آباد یحی، آباد گل بی بی،  لنگر،  طاقچه بلند آب،  بوریاباف حسن آباد جوی نو سید، آباد ده، شیخ ذوق، آباد،  رباط حافظ،  خسرو،  خواجه محمد چنار نهر نوا کاریز سلطان و غیره می باشد محصولات زراعتی آن عبارت ست از گندم،  برنج، لك،  ماش،  لوبیا،  نخود،  باقلی،  خربوزه،  تربوز،  خیار بادنجان سیاه و غیره که بوفرت تربیه و زرع می شود درین جا بادغستان زیاد است و هر نوع میوه از قبیل، انگور،  سیب،  بھی،  آلوبالو،  شفتالو،  پیدا می شود. درخت غیر مثمر چنار،  عرعر،  توت،  نیز بخوبی در آنجا نشو و نما یافته و نباتات علوفه ئی از قبیل، رشقه شبدر نیز برای خوراکه مواشی کاشته می شود منطقه مذکور چون آب وافر و زمین حاصل خیز دارد برای زراعت نهایت مساعد و موزون است حیوانات اهلی آن، بز گاو گوسفند،  اسپ،  خر می باشد که بکثرت تربیه می شود. در سابق حکومتی مذکور با مربوطات خود به نام شافلان یاد میشد اما در سال (۱۳۲۰) اسم مانند بید آن به پشتون زرغون تبدیل گردید درین حكومتى يك مكتب ابتدائی در قریه (سنگر کوچه) تأسیس شده که به نام حکومتی مذکور پشتون زرغون یاد می شود. (قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوب ولسوالی پشتون زرغون
 

​مرکز حکومت كلان دایزنگی بوده در يك موضع تنگ و محصور بین کوهای بلندی واقع و از جهتهای مختلف از پنج دره پنج رود بار باین موضع با هم تلاقی می نماید که وجه تسمیه پنجاب ازین رهگذر می باشد عمارات حکومتی به صورت قلعه مستحکمی بر فراز پوزه يك كوه واقع بوده و عمارات و منازل رعیتی و زمین مزروعی به استثنای چند جریب محدود باطراف قلعه حکومتی به مشاهده نمی رسد آبادی این حصه را فقط عمارات حکومتی شفاخانه گدام،  عمارات تلگرافخانه بیسیم و چند دکان محدودی که بداخل يك رباط کهنه و مربعی که اضلاع آن از ۵۰ متر مربع بیش نمی باشد تشکیل می دهد علاوتاً درین اواخر يك تعداد دکانهای جدید را هم به صورت منتظمی برای رفع احتیاجات اهالی احداث نموده در نظر دارند تا نقشه شهر جدیدی را هم طرح نمایند به طرف شمال دره تکاب (برگ و شمال مغرب دره (غرغری) و بشرق جنوب سیاه آب گنداب و طرف مغرب دره غوچك) واقع بوده که اگر شخصی بداخل دره ها پیش می رود به آبادیهای خورد و بزرگ مصادف می شود درینجا دو سرک دیگری یکی به طرف غرب یعنی کرمان و لعل تمدید یافته که راه هرات و کابل پیاده رو می باشد و سرك ديگر به شمال غرب از دره غرغری عبور نموده بحکومتی یکاولنگ و از آنجا به بامیان تمدید یافته که راه دوم بین کابل و دایزنگی می باشد. . (قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوب ولسوالی پنجاب

​ب  تعداد نفوس خلم و وضعیت اقتصادی آن: نفوس داخل احصائیه خلم با مربوطات آن زائد از شانزده هزار نفر خواهد بود که نخمین دوازده هزار آنرا ساکنین مرکز شهر و مابقی را اهالی قریه جاته و قصبات مربوطه آن تشکیل می دهد روی همرفته تعداد عمومی ذکور و اناث آن متجاوز از (۲۵) ه زار تخمین شده می تواند قبل از سی سال خلم یک شهر بزرگ تجارتی بود و گمرک آن تشکیل وسیعی داشت تقریباً تمام مال التجاره وارداتی و صادراتی مزار شریف در گمرک مذکور محصول یا به اصطلاح آن وقت (چهل یک) میشد یعنی از هر حیث چلند بازارش خوب بود و مردم وضع راحتی داشتند لهذا پیشه و صنعت هم درین جا ترقی داشت چنانچه هنوز هم روح صنعت در آنجا از هر حیث باقی است و صنایع دستی با وجود ضعف و عدم چلش رونق خود را از دست نداده پیشه وران بعنعنه وتوراتث بكار خود ادامه داده اند.

ج  انواع پیشه و خواص طبیعی مردم: مردم خلم بالطبع سخاوت پسند،  مهمان نواز،  زحمت کش و حساس اند اندوختن را کمتر یاد دارند زیرا عاید قابل اندوختن ندارند چون ثروت کم است ذوق تعمیر هم در آنها کمتر سراغ می شود خانه ها و منازل بالعموم گنبدی و گلی است منازلشان اگر چه غریبانه و بی سلیقه می باشد اما نظافت و طهارت در خانه و لباس و خوارک شان نهایت مرعی دیده می شود بازار کهنه و مخروبه دارد که از هر حیث قابل اصلاح است این مردم بیشتر به زراعت مايلاند لهذا طبقه زارع و کشاورز تقریباً در صف اول آنها قریه جاتر دارد مدارس متعدد و علمای متبحریکه در گذشته و حال در آنجا موجود بوده و هستند از علم دوستی و استعداد فطری آنها نمایندگی می کند صنایع دستی از قبیل بافندگی،  دباغی،  معماری،  نجاری،  آهنگری،  مسگری کف دوزی در آنجا به پیمانه وسیعی وجود دارد که هر صنف آنها از قبیل نجار و مسگر و آهنگر و چرمگر و غیره در بازار یک رسته یا سلسله مطولی را تشکیل داده اند خصوصاً صنعت دباغی در آن محیط حائز اهمیت به سزای می باشد که در صورت اعانت و اصلاحات فنی قابل هرگونه پیشرفت به نظر میآید چنانچه فعلاً پیمانه زیادی محصولات پخته آن در مرکز کابل وارد و به استهلاک می رسد هكذا صنعت بافندگی طبقه غربا و کشاورزان اکثراً پوشاکه آنها از پیراهن تا کفن و از چوش پای یک نوع موزه ای کلفتی است که دهاقین و چوپانها استعمال می کنند تا لنگی سر از محصول کار و زحمت خودشان تهیه می شود دیگر صنایع خلم را هم از حیث نفاست و استحکام و دوام مردم می خرند و در داخل به نام تجارت و تعارف انتقال می دهند. مانند اشیای مصنوعه آهن باب و مس (باب تربیه مواشی هم تقریباً از ممیزات آنهاست بالخاصه گاوهای شیری و نسلهای بهترین اسب در آنجا خوب تربیه می شود گوسفد عربی و قره قلی را هم برخی بایهای افاغنه و مردم بادیه نشین تربیت می کنند چنانچه یکی از منابع بزرگ محصول قره قل و پشم دشت خیر آباد که در بین راه کندز و خلم واقع است می باشد دشت مذکور که در موسم تول زای) گوسفند چراگاه عمومی مردم مالدار وطنی و کندهاری است از نقطه نظر اقتصادی اهمیت خاصی دارد که قابل توجه مزید است.

د  محصولات کشاورزی و استعداد طبیعی: آن ساحه و رقبه زمینهای قابل زرع در خلم نهایت وسیع اما نظر به قلت آب زمین تحت زراعت بسیار قلیل و ناچیز است که آنهم همواره به قلت آب مواجه بوده تنها و فقط مساعدت فصول و بارندگی های موسمی به آن کمک می نماید یعنی زراعت خلم را بارانهای نافع و ورود سیلاب های موسمی که در برج حمل و ثور از منابع دور دست سرازیر می شود به حاصل میرساند آنهم در صورتیکه ورود سیلاب ها منظم و متوازن باشد و الا در بعضی سالها که آب به حالت طغیان و طوفان در آمده از وضع طبیعی خارج می شود عوض فایده نقص وارد می کند خاک آن نهایت عمیق و مستعد هر نوع زراعت است مگر به اصطلاح (زردگل) و بسیار آب طلب می باشد یعنی اگر آب رود در مواقع معین به آن نرسد سریعاً خشکیده و سخت می شود و حاصل زرع را هر چه هست میسوزاند و هم هرگاه آب به اندازه کافی به آن برسد باشد حاصل را هم فوق العاده خوب و خاطر خواه بار می آید. محصولات زراعتی در آنجا عبارت اند از: گندم، جو، ارزن، جوار، کنجد، زغر، فالیز اراضی که در آن خربوزه و تربوز میکارند، ماش،  نخود،  مشنک و غیره. زردک، شلغم و پیاز که نسبتاً آب کافی لازم دارد به قدر کفایت خود شهر در باغها زرع می شود و در صورت تربیه فوق العاده حاصل خوبی می دهد ازین جهت در موقع وفور آب ممکن است بهترین و شیرین ترین نوع لبلبو را نیز از زراعت آنجا به دست آورد. زرع کچالو در خلم چندان عمومیت ندارد البته یا خوب حاصل نمی شود و یا غالباً مـردم به طريقه زراعت و استحصال آن بلد نیستند. حاصل پنبه نیز در خلم نوعیت و مزیت خاصی دارد لکن از قلت آب زراعت آن بسیار وسیع نیست. دیگر از محصولات مهم و جالب توجهی که بخشی از صادرات تجارتی ما را تشکیل داده (بادام) است که بهترین نوع آن از خلم به بازار عرضه می شود و ممکن است سالانه پیش از یک هزار خروار محصول آن خواهد بود هرگاه درین باره توجه و در تکثیر اشجار بادام اقدامات مؤثری به عمل آید یعنی منابع آب های جدیدی برای توسیع زراعت خلم کشف و باغهای تازه احداث گردد. البته به محصولات آن افزایش به عمل آمده و بنیه اقتصادی عمومی را تقویه خواهد کرد. هكذا محصول میوه جات از قبیل انگور خربوزه، ناک،  زردآلو،  شفتالو،  انار،  انجیر و غیره هم در محیط خلم و مربوطات آن قابل هرگونه تعریف است که میتوان در اثر توسعه باغها و تحت شرایط لازمه برای صادرات از آن استفاده نمود. خلاصه خلم که از هر جهت یک مرز مساعد برای توسیع زراعت است در صورت رسیدن به موقعيت حقیقی خودش شک نیست محصولات آن به مراتب بلندتر رفته حصه بزرگ از مملکت را فراهم و نفوس کثیری را در دامان بسیط خویش پرورش خواهد احتیاجات عمومی داد

هـ  محصولات طبیعی از محصولات طبیعی خلم: پسته و هنگ است که هر ساله به مقدار زیادی مردم از کوها جنگلات آن جمع آوری نموده به بازار عرضه می دارند و این هم بخش بزرگی از صادرات مملکت می باشد بیخ چوکری نیز که دباغان برای پخت چرم به کار می برند در موقعش یک وسیله خوبی برای اعاشه مردم غریبکار و زحمت کش است که از کوه ها حصول می نمایند هرگاه به صورت فنی مطالعه و تدقیقات راجع به آن به عمل آید شاید برای رنگ دادن هرگونه چرم و دیگر اشیا نیز استعمال شده بتواند منجمله از همه اولتر ترتیب استحصال پسته و مراقبت جنگلات آن دقیقاً قابل توجه و اصلاحات است که بایست از خرابی و بربادی آن جلوگیری به عمل آید بلکه در توسعه آن تدابیر لازمه به خرج داده شود و استحصال محصول آن را که مرم در اثر پیشدستی و بی انتظامی اکثراً خام می چینند و بازار خارجی آن را هم به این صورت خراب میسارند از دست بردها و خسارتها وقایه و محافظه کنند.

و ـ معادن در خلم

۱  یک سلسله چاه های معدن نمک شوره به فاصله تخمین ۲۱ کیلومتر جانب شمال غرب خلم در وسط ریگستان ساحل آمو واقعست. که همه ساله به پیمانه معتنابهی از آن نمک استخراج می نمایند اهالی اطراف چاه های مذکور از همان گل خود معدن می آلایند که نهایت سخت شده از خرابی چاه ها در برابر اب و باران و غیره تا حد ممکن جلوگیری می کند.

۲  یک نوع سنگ سوخت به استثنای سنگ زغال در سلسله کوه تکه زار و کوه سنج متصل تنگی مشهور تاجقرغان یافت می شود که اگر قدری از روی خاک عمیق تر گرفته شود بسیار خوب و بادوام می سوزد ولی بوی تند و زننده دارد.

در داخل تنگی تاجقرغان یعنی مدخل جنوبی آن یک خاک سرخی موجود است که بعضی اشخاص معمر و موسفیدان خلم می گویند در زمانه سابق مسگران به وسیله کوره و دیگر اسباب و ادوات معموله از خاک های مذکور (مس) استحصال می کردند اما چون هزینه مصارف آن بر محصولش غالب آمد لهذا از آن دست کشیدند. علاوتاً حکایت می کنند که در سال ۱۳۰۱ شمسی زمانیکه مرحوم محمد ابراهیم خان وزیر عدلیه رئیس تنظیمه آنولا بودند چند نفر زرگران را جمع و در حالیکه میرزا محمد قاسم خان مرحوم و برخی دیگر از معاریف خلم حضور داشتند به وسائل معموله خاک مذکوره را تحت تجزیه و تجربه قرار دادند در نتیجه ثابت شد که خاک مذکور دارای (مس) بوده و هر قدر عمیق تر از سطح زمین گرفته شود محصول آن هم بیشتر است.

ز - امکان توسیع زراعت و انکشاف منابع جدید آب در خلم:  قبل از این که بدادن معلومات منابع آبهای جدی در خلم پرداخته شود لازم است راجع به ساحت اراضى لم يزرع آن محيط معلومات مختصری تقدیم گردد: سواحل دریای آمو حصه خاک افغانستان از نواحی حضرت امام صاحب قطغن الى (خم آب) و پس از آن متصل به سرحدات خشکه افغانی با خاک شوروی الی اندخوی میمنه دشت عظیم و پهناوری در مرز مملوکه افغانستان وجود دارد که به استثنای حصص ریگستانی آن باقی كاملاً محتاج آب و مستعد زراعت می باشد. ولی فعلاً راجع به یک حصه آن که منطقه خلم بدان مشرف است بحث می شود درین ناحیه از شرق كوتل (ابدو) الى غرب كوتل (شباغلى) به فاصله تخمین شصت کیلومتر و از خط امتداد سرک قطغن و مزار شریف به دامنه شمال شهر الى حصص ریگستان ساحل آمو به فاصله تخمین ۳۰ کیلومتر یک قطعه اراضی مسطح و هموار وجود دارد که در صورت وجود آب از هر حیث قبابل زرع دیده می شود از جمله این ساحت وسیع تقریباً به تعدد سیصد و پنجاه پیکال یک پیکال ۳۲ جریب مزروعی به نواحی اطراف شهر وجود دارد،  که آنها هم آب کافی نداشته و طوری که قبلاً تذکر دادیم زراعین و مالکین پیکال های مذکور همواره به مشکلات قلت آب دچار می باشند.

از ملاحظه آثار باستانی و خرابه ها و ابنیهٔ تاریخی آن معلوم می شود که در قدیم الایام این نواحی کاملاً معمور و مسکون بوده و یک نهر بزرگی از دریای کندز این مناطق را آبیاری می کرده است. چنانچه از سلسله ای خرابه های ممتد و آثار نهر کهنه که در حصص مختلف آن موجود است معلوم می شود که از حدود قلعه زال قطغن الی کهنه شهرک سیاه گرد مزار شریف که تقریباً ۱۱۶ کیلو مکتر از هم مسافه دارد یک سلسله آبادی های بوده که در اطراف یک نهر بزرگ علائم زیست و زندگانی را نشان می دهد و اکنون هم چند اثر تاریخی آن در نواحی شمال خلم و در سطح اراضی مذکور وجود دارد ازین قرارند:

(شهربانو)- تخمین به فاصلۀ هجده یا بیست کیلومتر درست به استقامت شمال خلم یک سلسله خرابه های افتاده است که آثار مجد و تمدن مردم آن سامان را در عصر خودشان نمایندگی می کند چنانچه در فصل بهار برج حمل و ثور که باران های بهاری قشر زمین را می شوید کسانیکه برای تماشا و غیره بدانجا می روند بعضاً دانه های قیمتی را از قبیل فیروزه و ياقوت و عقیق و امثالهم در اثر درخشندگی که پرتو خورشید به آنها می بخشد بدست می آورند و هم بعضی مسکوکات قدیمه و مجسمه های کوچک تاریخی نیز دستیاب می نمایند. اما مردم چنین روایت می کنند که آبادی های مذکور معاصر بلخ قدیم یا باختر بوده و این شهر به نام زنی که مؤسس و ملکه آن بوده است مسمی گردیده درین اواخر در موضع مذکور حفریاتی هم از طرف هیئت باستان شناسی دولت به عمل آمده و آثاری کشف گردیده.

(چتر آباد یکسرچوت وسكون)- قلعه مخروبه ایست به شمال شرق شهر موجوده خلم تخمين به فاصله سی کیلومتر این قلعه در وسط راه (غیر موتررو) بین خلم و قلعه زال واقع گردیده که آثار قلعه و ابنیه های ما حول آن به خوبی مشاهده می شود همچنان با آثار دیگری از بناهای قدیمه در نواحی مختلفه این دشت وجود دارد که نام و نشان آنها بکلی از خاطره ها محو شده جز توده های خاک و دیوارهای بهم افتاده از آنها چیزی باقی نیست

(نهر چتر آباد)- مجرای نهر وسیعی که اصلاً از دریای کندز منبع می گیرد به فاصله تخمین کیلومتر جانب شمال شهر خلم از استقامت شرق به غرب می گذرد که اکثر حصص آن را در اثر طوفانهای باد ریگ احتوا کرده ولی با وجود آن آثار نهر مذکور جسته جسته در حدود چتر آباد و غيره مواضع مختلف الی کهنه (شهرک مزار شریف) درست مشاهده می شود حتی آثار این نهر تا نواحی شمال اند خوی نیز امتداد دارد از علائم نهر مذکور که به نام (ظلم آباد) نیز یاد می شود. یکی این است که نهر مذکور از حصه قلعه زال یک سر جانب غرب میلان داشته از شمال دشت خیر آباد و و آبدان میرعلم و خلم و نواحی سیاه گرد خط سیر خود را ادامه داده بیشتر به حصص ریگستان هم داخل است چنانچه در بعضی حصه ای رنگ علایم تذر یا تونلهای خشت پخته هم به نظر می رسد بنابران اگر آب آن مجدداً هم جاری شود اراضی سواحل جنوب خود را در نواحی خلم که زمینهای قابل زراعت زیاد می باشند کاملاً مستفید و سیراب ساخته نخواهد توانست. سطح زیر اراضی طرف جنوب که بدامنه کوه مشرف است سطح آن طبعاً نسبت به سطح نهر مذکور بلندتر بوده و ممکن است در حدود خلم قسمتی از سواحل نزدیک نهر مذکور از آب آن مزروع شده بتواند اما این نهر دشتهای شمال مزار شریف و به خصوص اراضى لم يزرع سیاه گرد و کهنه شهرک را کاملاً آبیاری خواهد کرد.

سرچشمه آب موجوده خلم و انکشاف منابع جدید آن برای افزایش آب موجوده خلم و مزروع ساختن تقریباً تمام ساحت اراضی لم یزرع آن که قبلاً تعریف آن گذشت منابع جدید دیگری هم موجود است که میتوان به آسانی آبهای مذکور را نیز شامل نهر خلم و سمنگان نمود. آب های موجوده خلم و سمنگان که از حصص سرخ قلعه مربوط علاقه داری روئی و دو آب سرچشمه می گیرد پس از سیر آب ساختن زراعت آبی (روئی) و (دو آب) و اراضی زراعتی سمنگان و علاقه سرقیه بیرون تنگی تاجقرغان اخیراً به خلم وارد و به زراعت آنجا منتهی می شود این آب هم بین خلم و سمنگان به نوبت تقسیم شده و طبق قرارداد و مقرراتیکه بین آنها قائم است باید هیچ کدام به حق آبه دیگری تشبث و دست درازی نکند لهذا در مواقعی که نوبت حقآبه سمنگان می باشد کاملاً آب رودخانه را از آنجا خشک می سازند و درین اوقات از آب مذکور محروم بوده تنها چند چشمه ایست که در بیرون تنگی خلم واقع و به خوارک آبه و زراعت خلم کمک شایانی می نماید گویا مردم سمنگان هم از نقطه نظر سر آب بودن شان و هم از حيث محدودیت و تنگی ساحت اراضی آنقدر به زیادت آب احتیاج حس نمی کنند. (قاموس جغرافیای افغانستان)

​تاجقرغان (خلم): در تشکیلات دولتی حکومت درجه مربوط حکومت کلان ایبک (سمنگان بوده از سطح بحر (۴۵۴) متر ارتفاع دارد و به طول البلد شرقی ۶۷ درجه  ۴۰ دقیقه ۲۲ ثانیه و ۶۷ درجه  ۴۲ دقیقه  ۴۲ ثانیه و عرض البلد شمالی ۳۶ درجه  ۴۰ دقیقه  ۴۲ ثانیه و ۳۶ درجه  ۴۳ دقیقه  ۴۸ ثانیه واقعست. حدود اربعه آن شرقا به ایرگنک) قطغن غربا (ابدوکوتل مزار شریف شمالا علاقه داری کلدار) جنوبا (غزبیگک) متعلق علاقه داری حضرت سلطان متصل .می باشد مسافه آن از مرکز حکومتی کلان تقریباً (۶۴) کیلومتر و از مرکز نائب الحکومگی مراز شریف که در شرق آن واقعست. (۵۸) کیلومتر و از مرکز کابل به فاصله ۵۶۳ کیلومتر، واقعست. و دارای یک علاقه داری درجه ۳ (کلدار) می باشد.

الف ـ خلم و موقعیت طبیعی آن:  خلم شهر زیبا و سرسبزیست از مربوطات ولایت مزار شریف این شهر در دامنه کوه تکه زار و کوه کنج یا (تنج) واقعست. کوه تنج از تنگی تاشقرغان به سلسله غرب در جنوب مزار و بلخ الی آقچه و کوه تکه زار از تنگی مذکور جانب شرق تا نواحی بغلان امتداد دارد. یک بریدگی طبیعی و حیرت انگیزی که جز دست قدرت و صنعت الهی دیگر هر صنعت و قدرتی از تصنیع آن عاجز است تقریباً در فاصله چهل الی هشتاد متر این دو کوه بزرگ و مرتفع را از هم شق نموده و به نام تنگی تاشقرغان موسوم است که شاهراه عمومی کابل و مزار شریف از آن میگذرد مدخل آب رود بارخلم نیز می باشد آبادی خلم از مخرج شمال تنگی مذکور بلافاصله از یک دره کوچک و قشنگ آغاز شده تقریباً در فاصله ۳ الی ۴ کیلومتر جانب شمال پیش می رود و کم کم دامنه آن وسیع شده اخیراً به وسعت شهر منتهی می گردد. منظره بدیع این دره زیبا و مسیر رودخانه تند ولی کوچک آن مخصوصاً در موسم بهار و ایام شکوفه برای عابرین کیف غریب و نشه آوری دارد مساحت عمومی این شهر که صورت یک حدیقه و احد و مثلث نمای را تشکیل داده و از مواقع حاکمه مانند یک باغ وسیع در نظر جلوه می کند تخمین به اندازه ده یا دوازده هزار متر مربع بالغ خواهد شد دامنه شمال آن را یک سلسله اراضی مزروع و پس از آن صحرای وسیع و ریگستان عظیمی احتوا کرده که به فاصله تخمین شصت الی هشتاد کیلومتر به ساحل دریای آمو خاتمه میابد از طرف شرق سرک عمومی ولایت قطغن از قندز به مسافه (۱۱۶) و از جانب غرب شوسه عمومی مزار شریف به مسافه (۵۸) کیلومتر بدان توصل می کند گویا خلم منطقه نیست که مرکز مواصلت و نقاط شاهراه سه ولایت بوده و از هر حیث اهمیت بسزا را حائز می باشد.

شهر موجوده خلم قبلاً به نام تاشقرغان مسما، بود مگر در سال ۱۳۲۵ آوانیکه اعلی حضرت معظم همایونی برای اولین از از خطه باستانی ولایت مزار شریف دیدن فرمودند. حینیکه در باغ جهان نمای خلم تشریف داشتند نام اصلی و تاریخی آنجا را که هنوز یک قریه کوچک در شمال شهر موجود به نام کهنه (خلم وجود دارد دوباره زنده ساخت که از آن به بعد نام تاشقرغان بخلم مبدل گشت. (قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی تاجقرغان

​آب و هوای منطقه اجرستان در تاکستان معتدل و در زمستان سرد زیاد و در فصول بهار و تیر ماه نیز تا یک اندازه سرد می باشد. باران در موسم بهار و برف در زمستان زیاد می بارد اندازه برفباری آن تعلق به سال دارد. حصص هموار تخمیناً دو متر حصص مرتفع و جبال آن به اندازه دو نیم متر حتی سه متر برف می گیرد در تابستان پیشه اهالی عبارت از زراعت مالداری و یک اندازه هم تجارت می باشد که مواد حاصلات اینجا را به اطراف برده و به فروش می رسانند.

مشهورترین کوه های که منطقه اجرستان را احاطه نموده است، کوه (شاه طوس) است که از سلسله جبال علاقه دایزنگی بوده و به حصۀ شمالی منطقه واقع و امتداد آن غیر منظم است. که در بعضی جاها بصورت مستقیم و بعضی جاها بصورت منحنی امتداد یافته است.

کوه های مذکور دارای درخت نیست سالهائیکه برف زیاد باریده باشد تا اخیر سال برف دوام می کند طوریکه از هوای آن و وفرت برف در بعضی حصص کوه مشاهده می شود امکان ذخیره برف دائمی نیز می باشد. تشکیل منطقه اجرستان به صورت ناوه مشرقی و غربی بوده و در بین ناوه دریای کوچکی از کوهای قوشنگ علاقه بهسود دایزنگی منبع گرفته و داخل منطقه مذکور گردیده است، دریای مذكور بحصة مشرقی منطقه داخل و به طرف غرب جریان دارد این دریا بتوسط شاخ جویهای کوچک زمین اجرستان را آبیاری کرده و بعداً به علاقه (گزاب) داخل و به دریای هیرمند می ریزد. موقع آب خیزی آن برج حمل ثور و جوزا است و بعد از آن دریای مذکور کمتر دیده شده می رود. در منطقه اجرستان بند آب، آب ایستاده و کاریز هم وجود ندارد.

 مگر چشمه های مشهور آن عبارت اند از چشمه کوتل خون که آب آن به مصرف زراعت می رسد و چشمه دیگر چشمه (لنگر خیل) است که آب آن داخل رود خانهٔ مذکور می شود. اجرستان به سبب کوهساری خود تاکنون راه موتر رو ندارد لهذا حمل و نقل و رفت و آمد اهالی توسط اسپ وبه صورت پیاده صورت می گیرد. مزارهائیکه در منطقه اجرستان وجود دارند عبارت اند از: زیارت (شاه طوس) که به حصۀ شمالی در سطح مرتفعی واقعست و زیارت دیگری مشهور به نام (شاهمردان) است که به حصۀ جنوبی قریۀ (چقمق) واقع می باشد. در حصهٔ شرقی منطقه مذکور یک تپه مشهور به شهر (قرغانی) وجود دارد که از جملهٔ بناهای قدیم بوده و اندکی آثار دیوار آن ظاهراً از اقوام ملاخیل است که آنجا سکونت دارند، منطقه مذکور در تشکیل اداری، حکومت درجه (۴) متعلق به حکومت کلان (ارزگان) و از مربوطات ولایت (قندهار) می باشد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

​اجرستان: یک ناوه مستطیلی است شرقاً وغرباً که خصه شرقی به علاقه بهسود هزارجات و حصه غربی آن بعضی به علاقه جات ارزگان و بعضی پیوسته به علاقه جات گزاب است در حصهٔ آن علاقه مالستان کائن بوده و تخمین بین خطوط شمالی آن علاقه گرزن و در حصه جنوبی طول البلد مشرقی ۶۶ درجه - ۱۳ دقیقه - ۵۹ ثانیه و ۶۵ درجه - ۲۶ دقیقه - ۵۰ ثانیه ـ و عرض البلد شمالی ۳۳ درجه - ۴ دقیقه و ۳۲ درجه - ۴۸ دقیقه - ۳۵ ثانیه موقعیت دارد. زمین این منطقه هموار و در بعضی جاها برآمدگیهای خرد و کوچکی دارد. لیکن؛ حصه های ناوه مذکور که داخل حدودات و طول و عرض فوق آمده زمین کوهی بوده و دارای کوهای برآمده و تپه های بزرگ می باشد زمین طولانی ناوۀ مذکور چون آی چشمه دارد قابل زرع است و بعضی حصص که آب رسیده نمی تواند لا مزروع دیده می شود.(قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی ارجستان

​اُرگون یکی از لوی ولسوالی‌ یا شهرستانهای ولایت پکتیا در افغانستان است. که در عرف عام به آ» حکومت کلان نیز گفته میشود. اهالی و باشندگان اصیل ولسوالی ارگون (قوم فرملی) تاجک است که از جمله روشن ‌ترین مردمان ولایت پکتیکا به شمار می ‌آیند و در اطراف مرکز ولسوالی اقوام پشتون زدران (جدران)، خروتی و پیرکوتی ساکن‌ اند. در مرکز ولسوالی اورگون قلعۀ قدیمی (هشت ‌ضلعی) واقع است که در میان مردمان محل به ‌نام اشرخ (هشت‌رخ) مشهور است. بیشتر باشندگان این ولسوالی تاجک ها و پشتون‌ ها هستند و به زبان‌ های فارسی و پشتو صحبت می ‌کنند. ارگون در اصل از مربوطات کته واز بوده، کته واز مناطق وسیع در ولایت پکتیکا بود که شامل ارگون، سرحوضه، گومل و شاران بود. که ساکنان اصلی آن هزاره‌ ها بودند و پس از تسلط عبدالرحمان ‌خان افغان، این مناطق توسط کوچی‌ ها تقسیم ‌بندی شده و با حمایت نیروهای عبدالرحمان بر مردمان بومی منطقه حمله صورت گرفته و تعداد زیادی از مردم قتل‌عام و تعداد کمی از مردم هم به غزنی، لوگر و کابل مهاجرت نمودند. اما تا هنوز یکی از مکان‌ های تاریخی آن به نام هشت‌رُخ، و دهات و قریه‌ های آن با نام‌ های قدیمی فارسی یاد می‌ شود. (دانشنامهٔ آزاد)

​حکومت کلان مربوط ولایت جنوبی است که بین خط ۶۸ درجه - ۵۶ دقیقه و ۶۹ درجه - ۲۶ دقیقه - ۲۲ ثانیه طول البلد مشرقی و خط ۳۳ درجه - ۲۹ دقیقه - ۵۵ ثانیه و ۳۲ درجه - ۵۴ دقیقه - ۲۸ ثانیه عرض البلد شمالی کائن و در حدود ۵۸ کیلومتری جنوب غرب گردیز مرکز ولایت جنوبی واقع شده و مرکز آن نیز بهمین اسم نامیده میشود حکومت و علاقه
داریهای مربوطه آن حسب ذیل است.
۱ - حکومت درجه ۳ سپره که دارای دو علاقه داری است.
الف: علاقه داری درجه اول گیان
ب علاقه داری درجه ۲ زیروک واقع در جنوب شرق ارگون
۲- علاقه داری درجه اول برمل واقع در جنوب ارگون
۳- علاقه داری درجه اول سروبی واقع در شرق ارگون
۴ - علاقه داری درجه ۳ سر روضه واقع در شمال ارگون در راه بین گردیز و ارگون.
۵ - علاقه داری درجه ۳ گومل
علاوه بر آن، بالش، ارگون، شیخان سادات، پیرگوتی و سرخس، از دهات بزرگ ارگون بوده و هر کدام آن دارای (۳۰۰) الی (۵۰۰) خانه میباشد.
اهالی ارگون بطور عمومی پیشه دهقانی داشته اما ضمناً تجارت اموال واداتی از هند و صادرات جلغوزه و چوب ارچه را که از کوهای خود آنجا استحصال میشود نیز مینمایند.
در حکومت کلان ارگون مکاتب ابتدائی ذیل نیز موجود است:
۱ - مكتب ابتدائیه ارگون واقع ارگون کهنه
۲ - مكتب ابتدائيه بالش
۳ - مكتب ابتدائيه سرروضه واقع سرروضه
(قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی ارگون
 

​ازرو حکومت درجه ۴ مربوط ولایت جنوبی است که بین خطوط ۳۴ درجه ۲ دقیقه - ۳۴ درجه – ۱۸ دقیقه عرض البلد شمالی و ۶۹ درجه - ۱۹ دقیقه – ۶۹ درجه - ۵۰ دقیقه طول البلد شرقی واقعست. اراضی آن کوهستانی و طرف شمال آن کوه امان کوت که (۴۱۴۳) متر ارتفاع دارد واقعست انشعابات شمالی آن تابکوه کمری کابل امتداد یافته است کوه سفید که بعضی قلل آن بلندتر از (۴۶۱۵) متر است قسمت شرقی آنرا احاطه کرده و جانب غرب آن دشت قاسم خیل کائن است. رود از رو سرخاب (ببر) کوه که از مچلغو و دو بندی از طرف جنوب غرب سرچشمه گرفته از بین این علاقه طرف شمال شرق عبور مینماید. آب و هوای آن در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرد است اراضی آن چندان حاصل خیز بوده زراعت آن که گندم جواری شاخل و شبدر است بدرجه اوسط میباشد درخت مهم کوهی آن، جلغوزه، پسته کوهی، ارچه، و بلوط است. مربوط حکومت درجه ۴ اشک از نباتات طبی، ترخ شاه تره و کوری پیدا میشود اهالی آن شتر، گاو، قاطر، بز و گوسفند نگاه میدارند حیوانات وحشی آن عبارت از آهو - گرگ - بوزینه - روباه - پلنگ - خرس و از جنس طیور کبک و سیسی میباشد راهی از حصارک مشرقی به چبوتره ارزو رسیده و از آنجا یک نالی شاخه آن به چارنده و طرف جاجی و شاخۀ دیگر بجانب لکری رفته است و در ایام زمستان به سبب برفباری زیاد صعب العبور است. درین حکومت یک باب مکتب ابتدائی نیز دائر است.
(قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی ازرو
 

​حکومت درجه ۳ مربوط حکومت کلان کنرهای ولایت مشرقی است که بین خطوط ۷۱ درجه ۳۰ دقيقه - ۵۰ ثانيه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه - ۴۴ دقیقه - ۴۸ ثانیه عرض البلد شمالی واقع و ارتفاع آن از سطح بحر ۴۴۷۹ متر میباشد. اسمار تقریباً در وسط درهٔ معرف کنر قرار دارد و دره کنر که اسمار نقطه وسطی آنرا تشکیل داده است معبر مهمی از نقطه نظر سوق الجیشی دارای اهمیت میباشد آب و هوای اسمار گرم و بادهای مخالف زیاد دارد و ازین سبب خرابترین نقطۀ درۀ شاداب کنر است دریای اسمار از ته سیر سنگی عبور مینماید.
مواضع مسکون و معروف اسمار قرار ذیل است.
۱ - دره سین که تخمیناً (۱۵۰۰) خانه دارد.
۲ - شیگل، که تخمیناً (۱۲۰۰) خانه دارد.
۳ - دالنگام، که تخمیناً (۱۰۰۰) خانه دارد.
درین دره جنگلهای انبوه درخت بلوت و ارچه و بادام وجود دارد و اهالی هم خود از آن استفاده میکنند و هم حیوانات و بهایم ایشان درین جنگلها چرا می نمایند. مردم اینجا غالباً زراعت پیشه و مالدار میباشند و بعضاً به تجارت چوب ارچه میپردازند. میوه باب این منطقه عبارت از زردالو، شفتالو، چار، مغز، سیب، انگور، انار، ناک و توت میباشد و پیداوار زراعتی آن گندم جو جواری، ماش، باقلی، عدس و شالی کاری است. حیوانات اهلی آن، گاو، گاو میش، بز، گوسفند و مرکب است از حیوانات و طيور وحشی گرگ، پلنگ، خرس ، روباه، آهو، کبک و مرغ زری یافت میشود. اراضی اسمار گرچه پست و بلند میباشد لیکن برای زراعت مساعد است فعلاً درین جا مکتب رسمی افتتاح نشده و اطفال در مساجد بطور خصوصی تعلیم می خوانند. مساجد معروف اسمار عبارت اند از یک مسجد جامع که در قریه اسمار واقع میباشد و دیگر مسجد والنگام، علیا مسجد شال و مسجد بارگام است.  مزارات مشهور آن عبارت است از مزار علی شحیق «بابا واقع والنگام، زیارت آهنگر بابا و زیارت تانگه. (قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی اسمار برگنر
 

​حکومت درجه ۳  و مرکز کمیساری علاقه واخان است که در کنار جنوبی دریای پنجه بارتفاع (۲۵۹۱) متر از سطح بحر واقع شده است و بین خطوط ۷۱ درجه - ۳۶ دقیقه - ۳ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۶ درجه - ۴۰ دقیقه - ۵۰ ثانیه عرض البلد شمال قرار دارد دریای آمو درین جا از دره تنگی عبور کرده و جریان آن طرف شمال مشرق منحرف میشود. علاقه تنگ اشکاشم که در دامنه شمالی کوه هندو کش واقع شده کوهسار بوده و دارای پستی ها و بلندی های زیادی است، قلل شامخه و یخچال هندوکش که قسماً بیش از (۷۰۷۷) متر ارتفاع دارد با منظره پر هیبت آن از کنار دریا از سمت جنوب نمایان است قله یخچال نـوشـق کـه در جنوب شرق واقعست (۷۴۸۶ متر بلندی دارد و چندین شیلههای تند ازین یخچالها بر آمده به طرف دریای آمو جاری گشته است قله اشکاشم نیز طرف غرب یکی ازین شیله ها واقع میباشد، اشکاشم از مرکز علاقه داری زیباک که طرف شمال شرق آن قرار دارد ۳۱کیلومتر فاصله دارد - زبان اشکاشمی یکی از شاخه های آریائی بوده و تاکنون اشکاشمی ها آنرا حفظ کرده اند.
پیشه اهالی غالبا مالداری و زراعت و ساخت چکمن (چین) (پشمی) و نمد است. یک نوع گوسفند معروف به (گدی) در آنجا تربیه شده و بکثرت وجود دارد که جثه خورد داشته و سال دو بار چوچه میدهد و هر بار سه الی پنج چوچه بار می آورد. حکومت اشکاشم شامل دو علاقه داری درجه ۲ موسوم به علاقه داری (زیباک) و علاقه داری (شغنان) میباشد، در علاقه داری شغنان یک باب مکتب ابتدائی نیز بغرض تعلیم و تربیه اطفال اهالی تاسیس یافته است. پیداوار زراعتی اشکاشم غالباً زغر، باقلی جو و جواری میباشد که بمصرف خود اهالی آن میرسد.
(قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی اشکاشم
 

​مرکز حکومت درجه (۴) است که بهه همین نام یاد میشود و مربوط حکومت کلان تالقان تعلقه ولایت قطغن بوده در بین خطوط ۶۹ درجه ۱۵ دقیقه - و ۴۸ ثانیه طول البلد مشرقی خط ۶ درجه - ۱۷ دقیقه - و ۱۰ مانیه و خط ۳۶ درجه - ۳۲ دقیقه - ۱۸ ثانیه عرض البلد شمالی کائن و در کنار دریای اشکمش تخمیناً به ۵، ۳۰ کیلومتری جنوب خان آباد واقع میباشد، اراضی، اطراف آن هموار و کم آب و بعضاً بائر است به طرف غرب علاقه اشکمش دشت بی آب (شوراب) واقع شده که در سابق راه کاروانی بین کابل و نهرین و خان آباد بود. بسمت شمال و بافتول ا جنوب آن کوه بچه های خاکی و سنگی واقع شده آب و هوای آن گرم و خشک است دریای اشکمش از کوهای خوست و فرنگ سرچشمه گرفته و از علاقه اشکمش عبور نموده و بعد از طی مسافه تخمیناً ۵ ۵ کیلومتر در سمت غربی به دریای خان آباد می ریزد و یک دریای سیلابی بوده و علی العموم خشک میباشد زراعت اشکمش اکثراً للمی است و غالباً گندم، جو، نخود، خربوزه و تربوز می باشد.
در سمت جنوب آن یک معدن ذغال سنگ نیز وجود دارد که فعلاً سالانه تخمیناً معادل ۸۵۰ خروار (۲۵۰) تن ذغال از آن استخراج و برای رفع احتیاجات فابریکه قند بغلان به شکل کوک در میشود اشکاشم در دوره های تاریخی بنام ذروالین شهرت داشت.
(قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی اشکمش

​هوای این منطقه در زمستان سرد و در تابستان نسبتا گرم و در مواسم ربیع و خریف کسب اعتدال می کند از این رو اوضاع جوی آن بادگیر نقاط ولایت قطغن تقریباً یکسان بوده فرق فاحشی ندارد.

پیداور زراعتی آن عبارت اند از: از پنبه، کنجد، جو، جواری، ارزن، ماش نخود و شالی است. زمین های مزروعی درین قسمت چون برای رویانیدن و نشو و نماء هر قسم نباتات و حبوب بالخاصه پنبه و کنجد استعداد کافی دارد محصولات پنبه و کنجد بدرجات اول و دیگر غله جات آن بمرتبه دوم و سوم و چارم قرار میگیرد چنانچه مقدار تولید پنبه در سال ۱۳۲۴ بالغ بر ششصد هزار سیر گردید. هرگاه باثر عوارض جوی و خشک سالی کسری در عمل زرع عاید نشود طبیعی است در اکثر سالها محصول پنبه به پیمانه وسیعتری بار آمده ارقام درشتی در مقدار استهلاک و صادرات تجارتی تشکیل میدهد در باغها و احاطه جات زراعتی آن مقدار زیاد میوه و سبزیجات مانند، انگور، سیب، ناک بهی زرد، آلو شفتالو آلو، بالو خربوزه،  بادنگ،  تره،  تربوز،  کچالو،  بادنجان، شلغم ترائی،  ماش،  نخود، پیاز،  گشنیز تره تیزک،  زغر،  مرچ سرخ و غیره به عمل آمده یک اندازه نباتات طبی نیز می روید پیشه اهالی اکثراً زراعت و تربیه مواشی بوده ارضی داخل بست مالیه و خالصۀ لامالک و غیره در حدود (۴۰۸۸۱۲) جریب می باشد،  این منطقه چون در کنار رودخانه (دریای پنج) واقع شده هوای سالم و آب شیرین و خوشگوار دارد مردم اینجا تا اندازه از نعمت صحت برخوردار بوده کمتر با مراض مصاب میشوند. در بعضی قریه جات بعیده از قبیل - حلقه کول، عرب حلقه کول، زابر خم چال، کوهدا من امچین و چغر،  کل تپه، ، دلشاد،  گرگری و غیره نظر به کثافت آب و هوا و عدم رعایت صحی امراض محرقه،  جمای لکه دار،  ملریا،  چیچک و سرخکان اطفال و مرضی که به اصطلاح آنجا (جاغور) نامیده می شود شیوع دارد ما درین اواخر بنابر تدابیر یکه در تأمین حفظ الصحه عمومی و اعزام هیئت های سیار صحی اتخاذ گردیده تا اندازه از تعمیم امراض جلوگیری و از وخامت آن کاسته شده است. حیوانات اهلی و وحشی و طیور خانگی و دشتی مانند دیگر مناطق ولایت قطغن درین جا نیز پیدایش دارد مردم مالدار و صحرا نشین این منطقه برای پیدا کردن مراتع و مال چرها همه ساله در اواخر ثور در دشت های سرسبز رود از بدخشان غریمت نموده و در برج میزان مراجعه میکنند.(قاموس جغرافیای افغانستان)

​حکومت درجه اول مربوط حکومت کلان (کندز) و از توابع ولایت قطغن بوده بر خط ۶۸ درجه - ۲۱ دقیقه - ۱۰ ثانیه و ۶۹ درجه - ۲۳ دقیقه طول البلد شرقی و ۳۷ درجه - ۱۹ دقیقه - ۵۹ ثانیه و ۳۶ درجه - ۵۱ دقیقه - ۲۰ ثانیه عرض البلد شمالی واقع و از سطح بحر تقریباً ۷۵۰ متر ارتفاع دارد. ساحه آبادی این منطقه از سمت شمال به طرف غرب بشكل مستطیل افتاده طولاً و عرضاً در حدود ۴۵ الی ۵۵ کیلومتر تخمین می شود و سمت وقوع آن د ر قسمت شمال کندز به فاصله ۷۰ کیلومتر و از کابل تقریباً ۵۸۵ کلومتر بوده حدود آن از طرف شرق به علاقه داری درجه اول خواجه غار و از طرف شمال و جنوب بعضاً به جبهه سر حدی خاک شوروی و از سمت جنوب مستقیماً به کندز و از حصهٔ جنوب غرب به حکومت درجه ۳ قلعۀ زال متصل و محدود می باشد . مرکز این حکومت حاوی (۶۴۳) خانه (۱۹) باب کاروانسرای (۴۰۳) دکان (۲) باب حمام عصری (۲) باب مکتب ابتدائی در قریه (توت مزار) و (آق تاش) بوده بر علاوه در مربوطات آن (۴۰) قریه جات کوچک و بزرگ دیگر که تعداد مجموعی آن (۷۰۰۰) خانه است وجود دارد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی امام صاحب
حقوق و قضاء
پښتوتعریفمنبع قانونتلفظعنوان

د دلايلو اولويت: محكمه د اثبات او نفې دلايل ارزوي، د هغو د پياوړتيا او ضعف د مراتبو له په پام كې نيولو سره، خپل حكـم د قـانوني  اعتبار وړ مرجح دلايلـو پـه اسـتناد صادروي

​محکمه دلایل اثبات و نفی را ارزیـابی نموده، با درنظرداشت مراتب قـوت و ضعف آن، حکم خود را مستند به دلایل مرجح قابـل اعتبـار قـانونی صـادر می نماید.

قانون اجرآت جزائی افغانستانau.la.wi.at.e.da.la.ilاولویت دلایل
قاموس بایوگرافیکی افغانستان
نوع محتواترجمهٔ دریبیوگرافی مختصرتصویراسم
قاموس بایوگرافیکی افغانستان

​فرزند عبدالواحد خان متولد ۱۸۸۶است در ۱۹۱۷ طی ماه  جنورۍ در بمبـﺌـي نماینده افغانستان مقرر شد. درمارچ ۱۹۱۹م. در کابل زندګی داشت. درنوامبر ۱۹۱۹ افغان قـنـسـل در پشاور مقرر شد، ولی به او اجازه داده نشد که داخل قلمرو هندبرتانوي ګردد. درسپتمبر سال۱۹۲۰بحیث سرحددار در ډکه مقرر شد. در ۱۹۲۱ پولیټیکل آفیسرشد؛ درنومبر ۱۹۲۱ ازین وظیفه رخصت و به کابل عودت نمود.

در دسمبر ۱۹۲۱حاکم کوهستان (حاکم ِ کلان) مقرر شد ودرسپتمبر ۱۹۲۵ در برلین بحیث مختار وزیر و بعد در ۱۹۲۸دوباره به کابل عودت نمود. درنوامبر ۱۹۲۸شاروال کابل تعیین شد. درمی ۱۹۲۹همراه با امیر امان الله خان عازم هندوستان و بعد با سردار عنایت الله خان وارد فارس (ایران امروزی-م.) ګردید. در دسمبر ۱۹۲۹به کابل برګشت درجنوری ۱۹۳۰بحیث وزیر دربار کار کرد. در اپریل ۱۹۳۰معین وزیر جنگ بود ودرجولای ۱۹۳۰ریس تنطیمیه امورملکی و نظامی  بدخشان ګردید.  بعد عوض او جنرال غلام غوث خان مقرر و خودش به مزار شریف بحیث معاون  والي مقررشد. در ۱۹۳۱رئیس تنطیمیه ولایات شمال بود.  درجنوری ۱۹۳۲به کابل امد و «رﺌـیسِ اردو» و وزیر دفاع ملي مقرر شد  (او با محـمد داؤود درمسایل اداري موافق نبود). او خسر شاه جان غني احمدزي بود. در ۱۹۳۸ وفات یافت.

مترجم دری:  پوهاند محمد بشیر دودیال

​احمد علي لودین د عبدالواحد خان زوی په ۱۸۸۶ز کال کې زېـږېـدلی دئ. د ۱۹۱۷ز کال په جنورۍ کې په بمبـﺌـي کې افغان استازی. د ۱۹۱۹ز کال په مارچ کې په کابل کې وو. د ۱۹۱۹ز کال د نوامبر په میاشت کې په پـېـښور کې افغان قـنـسـل خو اجازه ورنـﮥ کړل سوه چې برتانوي قلمرو ته ننوځي. د ۱۹۲۰ز کال په سپتمبر کې په ډکه کې د سرحد دار په توگه وگومارل سو.

په ۱۹۲۱ز کال کې پولیټیکل آفیسر؛ د ۱۹۲۱ز کال د نوامبر په میاشت کې له دې کاره رخصت او کابل ته راستون سو. د ۱۹۲۱ز کال د دسمبر په میاشت کې د کوهستان مشر حاکم (حاکم ِ کلان). د ۱۹۲۵ز کال په سپتمبر کې په برلین کې مختار وزیر. په ۱۹۲۸ز کال کې بـېـرته کابل ته راستون سو. د ۱۹۲۸ز کال د نوامبر په میاشت کې کابل ښاروال. د ۱۹۲۹ز کال د مې په میاشت کې له امیر امان الله خان سره هندوستان ته ووت او ورپسې له سردار عنایت الله خان سره فارس ته لاړ. د ۱۹۲۹ز کال د دسمبر په میاشت کې کابل ته راستون سو.

د ۱۹۳۰ز کال د جنورۍ په میاشت کې د دربار د وزیر په توگه ﺌـې دنده پیل کړه. د ۱۹۳۰ز کال د اپریل په میاشت کې د جنگ د وزارت مرستیال وزیر. د ۱۹۳۰ز د جولای په میاشت کې د قطغن او بدخشان د ملکي او پوځي چارو لوی اداري مشر یا تنظیمیه رﺌـیس.  وروسته ددﮤ ځای ناستی جنرال غلام غوث خان سو او دی مزار شریف ته د مزار د مرستیال والي په توگه واستول سو. په ۱۹۳۱ز کال کې د شمال د ولایتونو تنظیمیه رﺌـیس.  د ۱۹۳۲ز کال په جنورۍ کې کابل ته راستون سو او د «رﺌـیسِ اردو» او د ملي دفاع د وزیر په توگه وگومارل سو (له محـمد داؤود سره په اداري موضوعاتو کې موافق نـﮥ وو). د شاه جان غني احمدزي خسر. په ۱۹۳۸ز کال کې وفات سو.

لیکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

لودین احمد علي
قاموس بایوگرافیکی افغانستان

​فرزند کاکا سید احمد بود. نظامنامـﮥ را از زبان ترکي به دري ترجمه نموده است. عضو بورد تحریر سراج الاخبار بود. یک مشروطه خواه بود که در سال۱۹۱۸در شوربازار کابل بالای امیر حبیب الله خان فیر نمود و از همین سبب قسمت زیاد زندګی را در زندان سپری نمود. عضو  سازمان جوانان افغان بود. درزمان امیر امان الله خان و نادر خان شاروال کابل و بعد درسال ۱۹۳۰ اعدام ګردید.

مترجم دری:  پوهاند محمد بشیر دودیال

عبدالرحمن لودین د کاکا سید احمد زوی. نظام نامـﮥ ﺌـې له تورکي څخه دري ته وژباړله. د سراج الاخبار د کتونکي بورډ [ ]غړی. یو مشروطه غوښتونکی/ مشروطه خواه. ویل کـېـږي چې په ۱۹۱۸ز کال کې ﺌـې د کابل په شوربازار کې په امیر حبیب الله خان ډز کړی وو چې له دې کبله د ژوند ډېـره موده ﺌـې په زندان کې تـېـره کړله.
د ځوانو افغانانو / جوانان افغان غړی. د امیر امان الله خان او نادر خان پر مهالونو د کابل ښاروال. په ۱۹۳۰ز کال کې اعدام سو.

لیکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

لودین عبدالرحمن
قاموس بایوگرافیکی افغانستان 

​د کــبـیـر لودین ورور. ساختماني انجنیري ﺌـې د امریکا په متحده ایالاتو کې لوستې ده. په ۱۹۶۵ز کال کې د فراه والي. له ۱۹۶۹ تر ۱۹۷۰ز کال پورې د کورنیو چارو وزیر. له ۱۹۶۹ تر ۱۹۷۱ز کال پورې د سرې میاشتې رﺌـیس. په ۱۹۷۷ز کال کې د بُن سفیر. د مـحـمـد ابراهیم عباسي له خور شمیم عباسي سره ﺌـې وادﮤ کړی دئ. د ۱۹۷۰ز لسیزې په اوږدو کې وفات سوی دئ.
لیکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

لودین محـمـد بشـیـر
قاموس بایوگرافیکی افغانستان 

​محـمـد کبیر لودین د کوهدامن له لودینانو څخه دئ او په ۱۹۱۰ز کال کې زېـږېـدلی دئ. د حـبـیـبـیې له لیسې او د امریکا په متحده ایالاتو کې له ساختماني انجنیرۍ څخه فارغ سوی دئ. د ۱۹۴۰ز لسیزې په اوږدو کې ﺌـې خپل کاري ژوند د ټولگټو / فواید عامې په وزارت کې پیل کړی دئ او په ۱۹۴۶ز کال کې د ټولگټو د وزارت وزیر سو.

 په ۱۹۵۳ز کال کې ملگرو ملتونو ته د افغان په داﺌـمي استازیتوب کې. له ۱۹۵۴ تر ۱۹۵۶ز کال پورې د امریکا متحده ایالاتو ته د افغانستان سفیر. په ۱۹۵۶ز کال کې د ټولگټو وزیر. له ۱۹۴۹ تر ۱۹۵۹ز کال پورې ﺌـې له ایران سره د هلمند د اوبو د موضوع په خبرو اترو کې مهمه ونډه ولوبوله.  له ۱۹۶۱ تر ۱۹۶۴ز کال پورې برتانیې ته د افغانستان سفیر. د ۱۹۶۴ز کال د جولای د میاشتې له ۲۶ نـېـټې تر ۱۹۶۶ز کال پورې چې ددﮤ د وفات کال دئ په هندوستان کې د افغانستان سفیر.

لیکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

لودین محـمـد کبیر
قاموس بایوگرافیکی افغانستان

​بارکزی بود؛ از طرف دختر امیر دوست محـمد خان پسر لویناب خوشدل خان وبرادرزاده علیا حضرت و خسربره اعلیحضرت امان الله خان بود. در ۱۸۸۳متولد و در مری هندوستان) تحصیلات عالی را تکمیل کرد. در انگلیسي، اردو و پښتو فصاحت کامل داشت.  با سردار عنایت الله خان در سفر هند همراه بود. درجنوری ۱۹۰۵ م. بحیث شاغاسي ملکه مقرر شد. در ۱۹۰۷با امیر حبیب الله درسفر هند همراه و در همین سال  در سفر هرات نیزبااو بود و ګفته شده که  نفوذ زیاد بالای امیر داشت.

در فبروری ۱۹۱۹مسولیت  ترمیم سرکها بدوش شاغاسي ملکه بود، ولی زیر  مغضوبیت و قهر امیر حبیب الله خان واقع شد. امیر حبیب الله به خاطری بالایش قهر بود که با استفاده از نفوذ علیا حضرت کوشش نمود تا با یکی از دختران  امیر چانس عروسی بدست بیاورد. شاغاسي ۲۰۰۰ روپیه جریمه و تنخواه اش تعلیق ګردید.  وقتې امیر امان الله خان بالای تخت سلطنت جلوس نمود شاغاسي نیز در محاکمه اشخاصی قرارداشت که در جلال آباد بودند و از پادشا شدن سردار نصرالله حمایت میکردند. سربازان شاغاسي را درجلال کې ګرفتار نمود امیر امان الله خان از سبب ان ګفتارشاغاسي آزرده بود که با احساسات زیاد در جلال آباد ګفته بود تا نصرالله خان امارت رااعلان نماید.

 شاغاسي دوباره دلسرد شد و دراوایل اپریل سرپرستی کارمندان نظام  امان الله خان را به پیش می برد. در ۱۹۱۹عضوهیات صلح افغان و رﺌـیس آن شد. در اګست ۱۹۱۹ وزیر امور داخله یا «ناظر ِ ملکي» مقرر شد. د ر اکست همین ۱۹۱۹با یک خواهر امان الله خان عروسی نمود درجون ۱۹۲۰ امیر امان الله خان بالایش اعتماد را ازدست داد و ازاو ناراض ګردید. واز امور وزارت داخله  سبکدوش شد. در اخر ۱۹۲۳دوباره مورد التفات قرار ګرفت. در ۱۹۲۴در قیام مردم  منگل ریس ریفورمها در جلال آباد ودرین ولایت «رﺌـیس تنظیم» مقرر شد. او در متحد ساختن جنګ اوران اقوام مهمند، افریدی وسایرین  موفق ګردید وقیام کننده ګان را شکست داد.

برایش لقب «تاج ِ افغان» طورعزازي داده شد ودر جون ۱۹۲۵والی کابل شد. نفوذ زیاد در قبایل خصوصا در مهمندو داشت و درپلان داشت تا امور سلطنت را بدست ګیرد.  سه پسر داشت : غلام محـمد، نور احمد و سلطان احمد؛ اخیر الذکر از خانم دومش میباشد. (د ختردومې او که از خانم دومش بود و مهریه نام داشت با عبدالحی عزیز ازدواج نمود.) درمی و اپریل ۱۹۲۶ علیه بغاوت ګران کوهستاني به مقاومت پرداخت ګفته میشود که یک شخص " محبوب وبا قدرت بود؛ بې رحم و دلاور نیز بود." بعضی ها او را صاحب افکار بلند میدانند در ۱۹۲۸با اعلیحضرت امان الله در سفر اروپا همراه بود. بعد در جنوری ۱۹۲۹وقتې حبـیـب الله کلکاني کابل را اشغال نمودعلي احمد در جلال آباد از طرف مردم خوگیاڼی وغلزیها به حیث   امیر اعلان و سمت کابل مارش نمود. قوای حبیب الله کلکاني اورا در جگدلک شکست داد و به  هندوستان رفت. بعد دوباره به افغانستان امد و در کندهار با اعلیحضرت امان الله خان یکجا ګردید. وقتې امان الله خان از سلطنت دست کشید، او دوباره بحیث امیر اعلان و علیه قوای حبیب الله کلکاني مارش نمود، ولی شکست خورد و ګرفتار ګردید او درجولای ۱۹۲۹باسربلندی  و نافرمانۍ همان توپ را بوسید که توسط ان پرانده شد.

مترجم دری:  پوهاند محمد بشیر دودیال

​علي احمد لویناب بارکزی دئ؛ د امیر دوست محـمد خان د لور له لوري د لویناب خوشدل خان زوی او د علیا حضرتې ورارﮤ او د اعلیحضرت امان الله خان اوښی دئ. په ۱۸۸۳ز کال کې زېـږېـدلی دئ او د هندوستان په (مري) کې ﺌـې تحصیلات کړي دي. په انگلیسي، اردو او پښتو په فصاحت پوهـېـږي.  له سردار عنایت الله خان سره د هند د سفر ملگری وو. د ۱۹۰۵ز کال د جنورۍ په میاشت کې د مُلکي شاغاسي په توگه مقرر سو. په ۱۹۰۷ز کال کې له امیر حبیب الله سره د هند په سفر کې مل وو او په همدغـﮥ کال د هرات په سفر کې هم ورسره مل وو او ویل سوي چې پر امیر باندې ﺌـې ډېـر اغـېـز درلود. ویل سوي چې د ۱۹۱۹ز کال د فبرورۍ په میاشت کې د سړک د ترمیم په چارو کې چې مسؤولیت ﺌـې د شاغاسي ملکي پر غاړه وو د امیر حبیب الله خان تر مغضوبیت او قهر لاندې راغی. دا هم ویل سوي چې امیر حبیب الله ورباندې ځکه سخت په قهر دئ چې د علیا حضرتې له نفوذ څخه په گټې اخیستـنې ﺌـې هڅه کړې چې د امیر له یوې لور سره د وادﮤ کولو چانس لاس ته راوړي. شاغاسي ملکي ۲۰۰۰ روپۍ جریمه سو او تنخواه ﺌـې تعلیق سوه.  کله چې امیر امان الله خان د سلطنت پر تخت جلوس وکړ شاغاسي ملکي هم د هغو کسانو په محاکمه کې وو چې په جلال آباد کې ول او پر تخت باندې د سردار نصرالله د کښـېـناستلو د طرحو ملاتړ ﺌـې کړی وو.

سرتیرو، شاغاسي په جلال کې ونیوﮤ او ویل سوي چې امیر امان الله خان د شاغاسي هغو خبرو ډېر خوابدی کړی وو چې شاغاسي په ولولو او جدیت په جلال آباد کې په هغـﮥ دربار کې کړې وې چې نصرالله خان د خپل امارت اعلان کړی وو. شاغاسي بـېـرته خوشې سو او ویل سوي چې د اپریل په لومړیو کې ﺌـې د امان الله خان د کارمندانو سرپرستي کوله. د ۱۹۱۹ز کال د جون په میاشت کې د افغان سولي د پلاوي رﺌـیس وټاکل سو. د ۱۹۱۹ز کال د آگست په میاشت کې د کورنیو چارو وزیر یا «ناظر ِ ملکي» مقرر سو. د ۱۹۱۹ز کال د آگست په میاشت کې ﺌـې د امان الله خان له یوې خور سره وادﮤ وکړ. ویل سوي چې د ۱۹۲۰ز کال د جون په میاشت کې امیر امان الله خان ورباندې اعتماد له لاسه ورکړ او ورڅخه خوښ نـﮥ وو. د کورنیو چارو د وزارت له دندې لـېـرې سو. د ۱۹۲۳ز کال په پای کې بـېـرته تر التفات لاندې راغی. د ۱۹۲۴ز کال په لړ کې د منگلو د بلوا پر مهال د جلال آباد د ولایت د اداري ریفورم مشر یا «رﺌـیس تنظیم» مقرر سو. دی د مهمندو، افریدیو او نورو قومي جنگیالیو د لوی شمـېـر په راټولولو کې بریالی سو او د هغو یاغیانو ملا ﺌـې ورماته کړله چې د بلوا د ملا ستن بلل کـېـدل. نوموړي ته د «تاج ِ افغان» اعزازي لقب ورکړل سو او د ۱۹۲۵ز کال د جون په میاشت کې د کابل د والي په توگه وگومارل سو. په قومي وگړو په ځانگړې توگه په مهمندو کې ﺌـې د پام وړ نفوذ درلود او ویل سوي چې دا خیال ﺌـې په سرکې گرځـېـد چې که د سلطنت واگې په لاس کې اخیستې وای. 

دري زامن لري : غلام محـمد، نور احمد او سلطان احمد؛ اخیر الذکره زوی ﺌـې له دوهمې ښځې څخه دئ. (د دﮤ لور چې له دوهمې ښځې څخه ﺌـې ده او مهریه نومـېـږي له عبدالحی عزیز سره وادﮤ کړی دئ.) د ۱۹۲۶ز کال د مې او اپریل په میاشتو کې ﺌـې د کوهستاني تاړاک گړو او بریدگرو پر وړاندې بریالی لښکري یون درلود. ددﮤ په شرحه کې ویل سوي دي : "یو محبوب سړی  چې د شخصیت قدرت لري؛ بې رحمه او زړور دئ." نور ﺌـې په هکله وايي :

 " د لوړو خیالاتو خاوند دئ." په ۱۹۲۸ز کال کې له اعلیحضرت امان الله سره د اروپا په سفر کې وو. وروسته له دې چې د ۱۹۲۹ز کال د جنورۍ په میاشت کې حبـیـب الله کلکاني کابل ونیوﮤ علي احمد په جلال آباد کې د خوگیاڼیو له پلوه او د یو شمـېـر غلزیو له پلوه د امیر په توگه اعلان سو او د کابل پر لور ﺌـې مارش پیل کړ. د حبیب الله کلکاني ځواکونو نوموړي ته په جگدلک کې ماتې ورکړه او دی هندوستان ته وتـښـتـېـد. بـېـرته افغانستان ته راغی او په کندهار کې له اعلیحضرت امان الله خان سره یو ځای سو. وروسته له دې چې امان الله خان له سلطنت څخه لاس په سر سو، دی یو ځل بیا د امیر په توگه اعلان سو او د حبیب الله کلکاني د ځواکونو پر ضد ﺌـې مارش وکړ چې په پای کې ﺌـې ماتې وخوړه او ونیول سو. د ۱۹۲۹ز کال د جولای په میاشت کې ﺌـې په لوړه غاړه او نافرمانۍ هغه توپ مچ کړ چې دی په کې والوزول سو.

لیکوال: لودویگ آدمک

ژباړونکي: رحمت آریا

 لویناب علي احمد