انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Limping | گو،گوډ تلل، گوډېدل، کله، کله د بېځواکه او معیوب په معنی هم کارول کېدای شي
| لنگ و لنگان. بعد از آنکه پای اسب در سوراخ فرو رفت، این حیوان لنگیده، لنگیده راه می رود. کلمات فوق الذکر در امور اجتماعی نیز به کار می رود، چنانکه گویند "این برنامه در جائی لنگش دارد" یعنی که این برنامه در کدام جائی کمبود و یا نقصی دارد. و یا "پای محمود در رابطه به کار روزمره می لنگد." به این معنی که محمود یک روز کار می کند و روز دیگر نه. و یا اگر از مقصود پرسیده شود که تحصیلش به کجا رسیده، او جواب می دهد که لنگیده، لنگیده و یا لنگ و لنگان پیش می رود
| صفت | دری | /lan.gee.da/ | لنگیده |