انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
turban | پګړۍ، پټکی، لونگۍ، دستار | | لُنگی در اجتماعات افغانها به معنی مندیل یا دستار یا پارچه که مردان بر سر می بندند معمول ومرسوم است | اسم | دری | /lun.gee/ | لنگی |
Silk turban | وریښمینه لونگۍ چې له عادي لونگۍ نه یې بیه ډېره وي
| | لُنگی ابریشمی راه دار با رنگ های نسبتاّ تاریک، ارزشمندتر از لنگی های عادیست | اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /lun.gee.pah.loi/ | لنگی پهلوی |
| | | دستاری که کاکه ها برسر میبستند | ؟؟؟ | دری | /lun.gee.cha.pa.taw/ | لنگی چپه تو |
Limping | | | حالت و چگونگی لنگیده. وضعیت یا حالت لنگ بودن.
| اسم مصدر | دری | /lan.gee.da.gee/ | لنگیدگی |
To limp, to hobble, walk with a limp, walk with difficulty, walk lamely, walk haltingly | | لنگ لنگ راه رفتن را گویند. هرگاه یک پا و یا هردو پای یک انسان از حالت عادی برآمده باشد و بصورت معمول حرکت نتواند، میگویند که پاهای او لنگش دارد یعنی کمکی می لنگد. این موضوع در مورد حیوانات نیز صادق است. مثلاً اسب احمد بسیار قویست، لاکن اندکی لنگش دارد. لنگیدگی نیز در معنی لنگش است، مثلاً لنگیدگی اسب احمد بر اثر فرو رفتن پای پیشروی اش در یک سوراخ به وجود آمد. بعد از آنکه پای اسب در سوراخ فرو رفت، این حیوان لنگیده، لنگیده راه می رود. کلمات فوق الذکر در امور اجتماعی نیز به کار می رود، چنانکه گویند "این برنامه در جائی لنگش دارد" یعنی که این برنامه در کدام جائی کمبود و یا نقصی دارد. و یا "پای محمود در رابطه به کار روزمره می لنگد." به این معنی که محمود یک روز کار می کند و روز دیگر نه. و یا اگر از مقصود پرسیده شود که تحصیلش به کجا رسیده، او جواب می دهد که لنگیده، لنگیده و یا لنگ و لنگان پیش می رود | لنگان لنگان راه رفتن، راه رفتن لنگ، از یک پای صدمه دیدن | مصدر جعلی | دری | /lan.gee.dan/ | لنگیدن |
Limping | گو،گوډ تلل، گوډېدل، کله، کله د بېځواکه او معیوب په معنی هم کارول کېدای شي
| | لنگ و لنگان. بعد از آنکه پای اسب در سوراخ فرو رفت، این حیوان لنگیده، لنگیده راه می رود. کلمات فوق الذکر در امور اجتماعی نیز به کار می رود، چنانکه گویند "این برنامه در جائی لنگش دارد" یعنی که این برنامه در کدام جائی کمبود و یا نقصی دارد. و یا "پای محمود در رابطه به کار روزمره می لنگد." به این معنی که محمود یک روز کار می کند و روز دیگر نه. و یا اگر از مقصود پرسیده شود که تحصیلش به کجا رسیده، او جواب می دهد که لنگیده، لنگیده و یا لنگ و لنگان پیش می رود
| صفت | دری | /lan.gee.da/ | لنگیده |