انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Recline, lean or lie back in a relaxed position with the back supported | ډډه وهل، د ناستې او ملاستې تر منځ داسې حالت دی چې یو څوک غواړي دمه یا ارام وکړي
| | لم دادن به معنی تکیه کردن، لمیدن، حالتی میان نشستن و دراز کشیدن، پشت دادن به بالش برای استراحت | اسم مصغر | دری | /lam/ | لم |
??? | په سستۍ سره کار کول، یولنډ کار اوږدول او غځول، د زړبودۍ یا صحي ستونزې په وجه کړوپ او ورو پر لارې تلل
| | بی میل کار کردن، عطالت کردن، سهل انگاری، تنبلی، کار را به درازا کشاندن، کار گریزی، به نسبت کهولت و یا عارضهٔ جسمی خمیده و آهسته راه رفتن
| اسم مصدر - صفت | ترکیب دری و دری | /lam.lam.kar.dan/ | لم لم کردن |
Not grown | شاړه مځکه، هغه مځکه چې کښت نه ورباندې کیږي | در عربی زمین [ لم یزرع ]نامیده میشود. این کلمه ترکیبی عربی (لم ) حرف نفی جمعِ (یزرع) زراعتی است به شکل تلفظ کامل عربی آن . اما درزبان دری بشکل لامزروع املاً میشود که [لا] کلمۀ نفی و [مزروع] زمین زراعتی قابل رزع . هرگاه کلمۀ [لا] با [مزروع] ترکیب شود ( لامزروع ) یعنی زمین غیر زراعتی ، که به این شکل آن برای زبان دری موزون تر، روان تر و فصیح تر است. در اصل هردو صحیح اند. اما لامزروع در زبان دری مروج ،معمول و مرسوم شده است . مثال- در عربی[ لم یزل ]( بی زوال ) مروج است امادر زبان دری [لایزال] (بی زوال) مروج ،معمول و مرسوم شده است . به کلمۀ (لامزروع )مراجعه شود | زمینی غیر قابل کشت، زمینی که در آن زرع نمی توان کرد | اسم مکان - اسم مرکب - صفت | ترکیب عربی و عربی | /lam-yaz.ra/ | لم یزرع |
Lasting, tough, hardy, bearable, evergreen, perdurable | زوال نه منونکی، تلپاتې، نه مړ کېدونکی، باقي | لم - کلمۀ نفی (یزل ) زوال پذیر. که ازین دو ترکیب کلمۀ ( لم یزل) بدست آمده است. این کلمه( لم یزل) بیشتر در زبان عربی مروج مرسوم و معمول است اما در زبان دری نوع دیگر آن (لا) کلمه نفی و (یزال) زوال پذیر که از ترکیب این کلمه (لایزال) بدست آمده است در زبان دری مروج مرسوم و معمول بوده است . به کلمۀ (لایزال) مراجعه شود.. مثال (لم یزرع ) زمینی غیر قابل کشت. در زبان عربی و (لامزروع )زمینی غیر قابل کشت. در زبان دری رایج می باشد | بی زوال. پاینده باقی، جاویدان، آنوش، همیشه | اسم مرکب - صفت | ترکیب عربی و عربی | /lam.ya.zal/ | لم یزل |
To destruct, to demolish | | | لُمباندن- ویران کردن دیوار یا سقف خانه | مصدر متعدی | دری | /lum.baan.dan/ | لمباندن |
To destruct, to demolish | | | و یا لُمباندن، ویران کردن دیوار یا سقف خانه
| مصدر جعلی | دری | /lum.baa.nee.dan/ | لمبانیدن |
؟؟؟ | | | نلُپ، دو طرف دهان، این لغت در جنوب غرب افغانستان استفاده میشود | اسم | دری | | لمبوس |
To collapse, to fall down | | | ویران شدن، ریختن به طرف پائین، بام خانه میلمبد، یعنی به درون خانه میریزد، دیوار خانه می لُمبد
| مصدر لازم | دری | /lum.bee.dan/ | لمبیدن |
Vulgar | د ټولنې ترټولو بد او منفي شخص چې هرڅه ورانوي او هرچا ته ضرر رسوي
| در معانی دیگر، «لومپن» به اشخاصی گفته می شود که ظاهر پرولتاریایی دارند، ولی فاقد فهم و شعور طبقاتی هستند و در واقع از زمانی که مارکسیزم در ادبیات سیاسی اروپا رواج یافت | لات، لوچَک، پست ترین فرد جامعه از قبیل چاقوکش ، باج گیر- نابود کننده ها: هرچیز را ویران می کنند، به حیوانات صدمه می زنند، روابط آدمها را بهم می ریزند، بی پروا رانندگی می کنند و قانون شکن هستند، علاقۀ عجیب و حریصانه ای به آزار روحی، روانی و جنسی دیگران دارند | اسم فاعل - صفت | المانی | /lum.pan/ | لمپن |
Lumpenism | | لومپِنپرولتاریا (از آلمانی Lumpenproletariat به معنی پرولتاریای ژنده) یا لمپنزم، اصطلاحی است که نخستینبار کارل مارکس و فردریش انگلس در دومین کتاب مشترک خود به نام ایدئولوژی آلمانی (۱۸۴۵) به کار بردند. آنان در این اثر و آثار بعدی خود لومپنپرولتاریا را «خرده طبقه ای» از جامعه دانستند که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راههای مشکوک مانند گدایی و واسطهگری و کلاهبرداری گذران زندگی می کند. مارکس این گروه اجتماعی را وابسته و ریزهخوار بورژوازی و اشرافیت می بیند و به همین خاطر آنان را ضدانقلابی ارزیابی می کند. /ویکیپدیا
| بحث لمپنیزم به طور جدی برای نخستین بار در آثار مارکس و در طی سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ مطرح شده و منظور از لمپن، گروهی است که به هرج ومرج و اغتشاش اجتماعی دامن می زنند اما حرکاتشان خاستگاه ایدئولوژیک ندارد. لمپنها با رفتارهایی نظیر آرایش و پوشش خلاف عُرف و غیرمعمول و برخی حرکتهای نمایش تخریبی، خود را به جامعه معرفی کرده و در تعارضات داخلی طبقات اجتماع نقش منفی بازی میکنند. لمپنیسم را باید محصول افسردگی و ناامیدی اجتماعی دانست؛ ناامیدی که در همه ادوار تاریخی در جوامع وجود داشتهاست و برای این ادعا اشاره به کتاب مدینه فاضله فارابی سند معتبری است چرا که او نیز از لمپنها به عنوان علفهای هرزه یاد میکند. | اسم | لاتین | | لمپنیزم |