نوع محتوا | شرح | ردیف | لسان | ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | در اصل بی خریطه است، بی خلطه فير کردن از خود شجره ای دارد، مانند ھمه اصطلاحات ديگر و ضرب المثلھا.اين ترکيب وقتی زبانزد گشت و به اصطلاح مبدل گشت، که عساکر از تفنگھای «دھان پر» کار می گرفتند. و «تفنگ دھان پر»
آن بود، که از دھان ميلۀ خود باروت می خورد. گويند صحنۀ کارزار بود و از
ھردو طرف فير می شد. قومندانی، که در سنگر قرار داشت، ديد، کهدشمن در حال پيشروی و ھجوم است،. به افراد خود امر کرد، که فير کنند و آنھا گفتند-«قومندان صايب، باروت خلاص شده و خلطه ھا ھمه خالی ست!!!قومندان
فرمود- خير اس، بی خلطه فير کنين!!! اين سخن قومندان آن قدر شيرين افتاد،
که از زبان به زبان گشت، تا به يک اصطلاح خوشمزه و مشمئزکننده تبديل شد. خ.
معروفی/کنایه- ناسنجیده سخن گفتن، بی محابا و بدون مقدمه سخن گفتن عبدالله افغانی نویس | اصطلاح عامیانه | دری | بی خلطه فير کردن/بی خلته فیر کردن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | همان فلیته استکه در چراغ های تیلی و وسایل تیلی که برای پخت و پز استفاده میکنند
| اصطلاح عامیانه | دری | پلته |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | فتیله دادن به چراغی که فتیلۀ آن ختم شده باشد. کنایه- تحریک مجدد مشاجره یی که درحال پایان یافتن است/تحریک کردن کسی برای جنگ عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | پلته دادن/پلته پیش کردن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | جستجو و کنجکاوی در امور مربوط به دیگران عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | پلته و چراغ کردن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | صورت درست تحریر این کلمه (خریطه) میباشد، یعنی کسیه مانند که از پارچه سازند و دران اشیاء اندازند | اصطلاح عامیانه | دری | خلته |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | صورت درست تحریر این کلمه خریطۀ باروت است .در سابق در جنگ ها باروت را در خریطه انداخته با خود حمل میکردند عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | خلته باروت |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | خریطه ایکه از تکه و لته درست کرده و دران از بازار سودا آرند عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | خلته سودا |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | گدی پران که در هوا کش کافی نداشته و تارش منحنی شود. [اصطلاح گدی پران بازها] عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | خلته شدن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | خریطه ایکه از تکه سازند عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | خلته لته یی |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | کسیه مانندِ درازی که در قدیم زنها گیسوی خودرا درآن می گذاشتند عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | خلته موی |