نوع محتوا | شرح | ردیف | لسان | ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | از فرط تشنگی تپیدن و در بی صبرانه در جستجوی آب بودن از عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | التش زدن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | بُجُلي كه طرف اسپ و خر آنرا ماليده لشم كنند ـ كنايه- آدم سخت جا ن/قماربازان ــ چنان که رسم قمار و
قماربازی ست ــ بعضا را طوری می آرايند، که به ھر اسم و کند رسمی که
انداخته شود، ھمان يک حالت را اختيار . اين مذاب در گوشه ای از بجل ھمی
کنند، و آن طوری که ُ ِسربُ کار را با ريختن نشود ِمعلوم کس . چنين "بجل "
ديگر فقط يک حالت را می شناسد، ھمان حالتی را که سطح سنگين و يا بھتر بگويم
تر عبدالله افغانی نویس | اصطلاح عامیانه | دری | بجل ملت |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | رواجیست کف «بودنه بازان» بودنه ھا را
به جنگ وا دارند و در بين تمام بودنه ھا يکی که مقھور و مغلوب ھمه واقع
شود، در حدی که ھمه بودنه ھا، آن بيچاره را لت و کوب می کنند، چنين بودنه
را «بودنۀ لتخور» نامگذاری کرده اند. این صفت منفی را برای اشخاصی بسیار کم
جرائت و ناتوان که همیشه دیگران بر او تاخت و تاز کند نیز می گویند. عبدالله افغانی نویس | اصطلاح عامیانه | دری | بودنۀ لتخور / بودنه لتخور |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | در اصل بی خریطه است، بی خلطه فير کردن از خود شجره ای دارد، مانند ھمه اصطلاحات ديگر و ضرب المثلھا.اين ترکيب وقتی زبانزد گشت و به اصطلاح مبدل گشت، که عساکر از تفنگھای «دھان پر» کار می گرفتند. و «تفنگ دھان پر»
آن بود، که از دھان ميلۀ خود باروت می خورد. گويند صحنۀ کارزار بود و از
ھردو طرف فير می شد. قومندانی، که در سنگر قرار داشت، ديد، کهدشمن در حال پيشروی و ھجوم است،. به افراد خود امر کرد، که فير کنند و آنھا گفتند-«قومندان صايب، باروت خلاص شده و خلطه ھا ھمه خالی ست!!!قومندان
فرمود- خير اس، بی خلطه فير کنين!!! اين سخن قومندان آن قدر شيرين افتاد،
که از زبان به زبان گشت، تا به يک اصطلاح خوشمزه و مشمئزکننده تبديل شد. خ.
معروفی/کنایه- ناسنجیده سخن گفتن، بی محابا و بدون مقدمه سخن گفتن عبدالله افغانی نویس | اصطلاح عامیانه | دری | بی خلطه فير کردن/بی خلته فیر کردن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | با فتح اول سکون دوم و فتح سوم گروه عسکری یا گروه موسیق را گویند
| اصطلاح عامیانه | دری | پلتن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | همان فلیته استکه در چراغ های تیلی و وسایل تیلی که برای پخت و پز استفاده میکنند
| اصطلاح عامیانه | دری | پلته |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | فتیله دادن به چراغی که فتیلۀ آن ختم شده باشد. کنایه- تحریک مجدد مشاجره یی که درحال پایان یافتن است/تحریک کردن کسی برای جنگ عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | پلته دادن/پلته پیش کردن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | جستجو و کنجکاوی در امور مربوط به دیگران عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | پلته و چراغ کردن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | مضطرب و ناقرار شدن عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | تلترق شدن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | نمد زیر زین اسپ از عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | تکالتو/تکلتو |