نوع محتوا | شرح | ردیف | لسان | ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | فرق مانند تالاق سر، تالاق کوه = سرِ كوه، قُلۀ كوه/ به تالاق خوردن
| اصطلاح عامیانه | دری | تالاق |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | کلاه چادری، عرق چین زنانه که بر سر گذارند
| اصطلاح عامیانه | دری | تالاقی |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | چار دانگ ، واز ولنگ ، بی قاعده ، بی نظم چیزی افتاده ای بی اراده /تخته به پُشت خوابیدن عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | چار پلاق/چار پلاق افتادن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | سیلی که به روی کسی زنند. عبدالله افغانی نویس | اصطلاح عامیانه | دری | چپلاق |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | پارچه های بزرگ ساقه و شاخه های درخت که جهت سوخت قطع و آماده شده باشد. غیر از شاخه های خورد و ریزه که جنگل نامیده می شود. عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | چوب الاقی |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | جملۀ نفرینیه که زنان به کسی گویند. یعنی (دستانت خشک و فلج شود) عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | چولاق شده |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | پریشان و سرگردان شدن عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | سربه تالاق گشتن |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | معکوس، سر چپه، پا به هوا سربه زمین، حرکت با سر به زمین ماندن و با پشت به زمین خوردن را نیز سرملاق گویند
| اصطلاح عامیانه | دری | سرملاق |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | دل و جگر و گردۀ گوسفند. [اصطلاح قصابان] عبدالله افغانی نویس
| اصطلاح عامیانه | دری | سلاقی |
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه | شخصی که بسیار بی باک بنشیند و نزاکت مجلس را مراعت نکند. عبدالله افغانی نویس | اصطلاح عامیانه | دری | شش پلاق |