Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتوشرحمعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
A- transfiguration B- revelation, manifestation, declarations

​الف ــ د خدای نور، د زړه او ځان رڼايي، رڼېدل، روښانه کېدل
ب ــ ښکارېدل، رامنځته کېدل

 

الف- روشنی دل، نور جان، درخشان شدن، روشن‌ شدن, اشکار شدن،  جلوه‌گر شدن نور , هویدا شدن, نمایان‌ شدن، نمودار شدن پدید آمدن (نور خداوندی، تأثیر انوار حق)
ب- هویدایی، پیدایش،  تابش روشنی بی انتها، تابداری، جمع آن تجلیات​ می باشد

اسم مصدرعربی/ta.ja.lee/تجلی
؟؟؟  

جلوه داشتن، درخشش داشتن، ظهور یافتن

مصدر مرکبترکیب دری و عربی/ta.ja.lee.daash.tan/تجلی داشتن
؟؟؟  

جلایش و انوار ذات اقدس الهی که ذریعهٔ اسما و صفات اش بر ما نمایان میگرددراگویند،

صفت مرکبترکیب دری و عربی/ta.ja.lee.zaa.tee/تجلی ذاتی
؟؟؟  

​جاییکه نور پرداز و درخشان باشد، مرکز نورافشانی ، جلوه گاه نور،

اسم مرکبترکیب دری و عربی/ta.ja.lee.zaar/تجلی زار
???  

​جلوه گاه، مظهر، جاییکه نور و درخشش از آن افشان گردد

اسم مرکب - صفتترکیب دری و عربی/ta.ja.lee.gaah/تجلی گاه
؟؟؟  

تجلی گاه، جاییکه نور از آن تجلی کند، محل نور و روشنای یفراوان، مرکز نور افشانی

اسم مکان - اسم مرکبترکیب دری و عربی/ta.ja.lee.ka.da/تجلی کده
؟؟؟

​تجلیات: د عربي ژبې د جمع مؤنث کلمه ده او مفرده یې تجلي ده. رڼا ګانې، څرګندیدل، راښکاره کیدل، را برسیره کیدل، وړانګې، پلوشې او د برکت او روحانیت چاپيریال. باید وویل شي چې د تصوف، طریقت او عرفان په مسلک کې تجلي یا تجلیات یو ځانګړی اهمیت او مقام لري او د دغې لارې پیروان ورته د سپیڅلتیا تر بریده درناوی لري

 

تَجلیات: کلمه جمع مؤنث بوده و مفرد آن تجلي می باشد. درخشانی ها، انوار، نمایان شدن، جلوه ها، تابش ها، ظهور و منکشف شدن، آشکار شدن، روشن شدن، هویدا ګردیدن، و یک ماحول فیض و برکت. باید ګفت که تجلی و یا تجلیات در بین اهل تصوف، طریقت، عرفان و مسلک های روحانی، جایگاه خاص و یک مقام منفرد دارد و آنرا تا حد تقدیس ارج می ګذارند

اسم جمع - اسم معنیعربی/taj.lee.aat/تجلیات
؟؟؟  

جلد کردن یا کتاب ساختن، پوش کردن یا پشتی کردن کتاب،

مصدر متعدیعربی/taj.leed/تجلید
 
د تجلیس مراسم یعنی هغه مراسم چې د سلطنت پر گدۍ باندې د بادشاه او یا د هغه د ولیعهد د کښېنولو لپاره جوړ شوي وي​
​جلوس دادن مصدر نشاندن است، تجلیس اسم مراسم نشاندن است بطور مثال در مراسم تجلیس ولیعهد تمام اعضای دولتی شرکت داشتند. مثال در تجلیس شاه امان الله غازی اکثر نهضت مشروطیت با شوق و شور حضور داشتند، تنها خانوادۀ های  خائین بوطن غایب بودند. بعد ها معلوم شد که آنها در تبانی با انگلیس و خائنین برای سقوط اعیحضرت امیر امان الله خان غازی تلاش داشتند. که در نتیجه دزد از کلکان بزور انگلیس بر صریر قدرت آمد و خلیل الله خلیلی یکی از ارکان برجستۀ وسر منشی او بود
​مراسم تجلیس به معنی مراسم  به تخت نشانی پادشاه یا ولیعهد باشد
اسمعربی/taj.lees/تجلیس
Celebration, ceremony, glorification, honouring, salute to, marking

ستاینه، درناوی

 

​بزرگ داشتن، احترام گذاشتن، اجلال، احترام، بزرگداشت، تبجیل، تعظیم، تکریم

مصدر متعدی - اسم مصدرعربی/taj.leel/تجلیل