Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
؟؟؟ 

​منسوب به تبع، تابع، مادون، جانشین در مقابل اصل

صفتعربی/ta.ba.ee/تبعی
???

اطاعت او تقلید، مادونوالی، اطاعت، فرمان وړل یا فرمان منل

مادونی، اطاعت، فرمان برداری، مرئوسی، پیروشدن ، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی.
مأخوذ از عربی پیروی و متابعت و تقلید. تابع و پیرو بودن . لفظ مذکور مصدر جعلی است ، چه لفظ تبع خود مصدر  اصلی می باشد. این لغت با فعل کردن صرف شود:  مانند تبعیت کردن.
به اهتمام مسعود فارانی

اسم مصدرعربی/ta.bi.yat/تبعیت
 

​متابعت، د بل چا پر لاره تلل، د بل چا د ژوند یا کار سبک تعقیبول

​اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی،  اطاعت کردن، پیروی کردن

مصدر - اسم مصدرعربی/tab.'i.yat/تبعیت
Coventry, banishment, exile, expatriation, proscription​

اخراج، جلاوطنۍ، شړلو، محرومیت

الف- اخراج، جلای وطن، راندن، طرد، نفی بلد
ب - دور کردن، طرد کردن، راندن
ج - تغریب ، دور کردن ، راندن، کسی را از شهر بیرون کردن ، به جاهای دوردست فرستادن​

مصدر متعدی - اسم مصدرعربی/tab.'eed/تبعید
؟؟؟ 

​از وطن آبایی دور کردن، بیرون کردن، جلای وطن شدن، طرد شدن، از دیار و محل خود رانده شدن

مصدر مرکبترکیب دری و عربی/tab.e'ed.sho.dan/تبعید شدن
؟؟؟ 

​از دیارش رانده شده، از وطنش طرد شده، اخراج شده،

صفت مرکبترکیب دری و عربی/tab.eed.sho.da/تبعید شده
؟؟؟ 

​کسی را به جرم و یا اختلافات سیاسی از وطن اخراج کردن، کسی را از کشور راندن، کسی را از موطن طرد کردن

مصدر مرکبترکیب دری و عربی/tab.e'ed.kar.dan/تبعید کردن
؟؟؟ 

​جمع تبعید به معنی تبعید مراجعه شود

اسم جمع - اسم معنیعربی/tab.e'e.daat/تبعیدات
Exile 

​محل تبعید؛ محلی که برای سکونت تبعیدشده تعیین میشود. جائی که تبعیدشده را بدانجا میفرستند. (اسم مرکب)

اسم مکانترکیب دری و عربی/tab.'eed.gaah/تبعیدگاه
Exiled

په یوه ځانگړي ځای کې اوسېدو ته اړایستل شوی، یوې ځانگړې دندې ترسره کولو ته اړ ایستل شوی

تبعیدشده، کسی که بحکم مراجع قانونی نفی بلدشده باشد یا آنکه بسکونت در محلی خاص محکوم گردد​

صفت نسبتیترکیب دری و عربی/tab.'ee.dee/تبعیدی