انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Followed by, falls for, result, outcome, out-turn | بده پایله، بد حاصل، ناوړه نتیحه
| عاقبت بد، نتیجۀ ناگوار، ، حاصل بد. رنج و سختی که در آینده عاید حال شود، پسینۀ نامناسب و ناگوار،جمع آن تَبِعات. مثال خواجه بدیوان وزارت آمد و احمد را بخواندند سخت بترسید از تبعتی دیگر که بدو بازخورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268 و چ فیاض ص 267). بعجب بماندم از حرص و مناقشت با یکدیگر و چندین وزر و وبال و حساب و تبعت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). افتادم و خاستم و بسیار نرم و درشت دیدم و بیست سال برآمد و هنوز در تبعت آنم . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 615). اگر از تبعت آن بسلامت بجهد کاری تمام ...باشد. (کلیله و دمنه ). چون صورت حال بشنید معلوم کرد که آن زلت چندان تبعت و زحیر ندارد و آن جنایت اثم کبیر نه . (مقامات حمیدی ). رجوع به تبعة شود | اسم | عربی | /ta.be.'at/ | تبعت |