انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Thread, cotton, string, fiber | الف ــ سپڼسی، د مالوچو او څاوریو له وړیو نه جوړه ریښکۍ ب ــ تیاره او غمړلې فضا ج ــ د بدن نازک رگونه د ــ ویښتانو ته هم ویل کېږي هـ ــ د غڼې له بدن نه هغه راوتونکي مواد چې خپله ځاله ترې جوړوي
| تار های پشمی به دو شکل است یکی شکل «هون» که برای جاکت بافی و کلاه و دست کش و شال و غیره به کار میرود، و شکل دومی آن تار های پشمی درشت تریست که زیاد تر برای قالین بافی و گلیم مورد استفاده دارد. | الف - رشتۀ باریک که از پنبه، پشم حیوانات و از ابریشم ساخته میشود . تار را به اسم رشمه هم یاد کرده اند. انواع مختلف دارد تار دبل، نازک، پشمی، نخی، آهنی و پلاستیکی. تار را برای بافتن منسوجات نخی و پشمی استفاده میکنند. هر چیزی که بافته میشود در آن از تار استفاده میشود. تار های را که در افغانستان به نام « پلته های دمس» یاد میکنند زیاد تر برای گلدوزی و دستدوزی یا خامک دوزی مورد استفاده دارد ب - تار در معنی دوم، تاریک و سیاه و فضای غمزده را گویند. مثال ( بیتو تار شد شب های من) و (یا روزما تیره و تار است نمی دانی تو) ج
– تار، همچنان یک نام معنوی برای رگ ها و یا رشته های باریک بدن انسان است
که زیاد تر به شکل معنوی مورد استفاده قرار می گیرد . مثال ( تازنده ام در
تار و پودم نام ترا زنده خواهم داشت) و یا این گفته ها از ازل در تار و
پودم حک ایت) د – به رشته های مو هم در اصطلاح تار میگویند مثال ( سر
فلان شخص کل شده و تار موی به سرش دیده نمی شود) و یا (چنان به غضب بود که
موهایش را تار تار کرد) و – مادۀ لزجی یا لعابی را که از یکی از
مجرا های دهن عنکبوت ترشح میکند و عنکبوت به کمک آن برایش لانه درست میکند،
هم به اسم تار یاد میکنند (تارعنکبوت) معلومات بیشتر را در کلمۀ عنکبوت
جست و جو نمائید | اسم معنی - اسم آلت - اسم ذات | دری | /taar/ | تار |
Cobweb, Spider web | د غڼې سپڼسی، د غڼې تار، د غڼې کور، خپل ښکار ته د غڼې له خوا جوړ شوی دام
| | تار عنکبوت، پردۀ عنکبوت، خانه جولا، بیت عنکبوت یا جولا، نسج عنکبوت. کارتنک، دهنه، تنیدۀ جولا یا عنکبوت . دام عنکبوت یا جولا، تنسته، کره، کرتینه
| اسم مرکب | ترکیب دری و دری | /taa.re.jo.laa/ | تار جولا |
؟؟؟ | | | نواختن مسیقی تار مانند تنبور، دوتار، سیتار، دنبوره، غیچک و غیره
| مصدر مرکب | ترکیب دری و دری | /taar.za.dan/ | تار زدن |
؟؟؟ | | | رشته هایی آهنی، برنجی، رودهٔ حیوانی و یا از مواد مصنوعی است که برای ساز های تاری چون تنبور، دنبوره، دوتار، سیتار، گیتار، ویلون، رباب و غیره آلات موسیقی تار استفاده میکنند.
| اسم مرکب | ترکیب دری و دری | /taa.re.saaz/ | تار ساز |
??? | الف ــ یوډول ځانگړی تار دی چې پتنگ یا گوډيپران پرې الوزول کېږي ب ــ د شیشهٔ تارونو نور ډولونه چې په صنعتي چارو کې کارول کېږي
| | الف - تار مخصوص برای گدی پران بازی یا کاغذ پران بازی که با نوعی مخلوط مواد شیشه ایی و عناصر دیگر مالیده شده و از قدرت برنده گی خاص برخوردار میباشد ب - انواع دیگر تار های شیشه تولید صنعتی در صنعت و تکنالوژی الکترونیک موارد استفاده فراوان دارد، همچنان در سیستم های فایبر نوری استفاده میگردد
| اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /taa.re.shee.sha/ | تار شیشه |
Spiderweb | د غڼې سپڼسی یا تار چې د خپل ښکار له پاره یې غوړوي
| | تار جولا، تنیده ٔ جولا، دام عنکبوت. "تار عنکبوت" به رشتههای نازک و مقاومی اشاره دارد که عنکبوتها برای ساخت وب یا لانههای خود تولید می کنند. این تارها از پروتئینهای خاصی ساخته میشوند و معمولاً به شکل شبکهای پیچیده هستند. تارهای عنکبوت بهعنوان ابزار شکار برای به دام انداختن حشرات و همچنین بهعنوان مکانی برای زندگی و تخم گذاری مورد استفاده قرار میگیرند. تار عنکبوت خصوصیات جالبی دارد، از جمله: - مقاومت بالا: تار عنکبوت میتواند در برابر کشش بسیار مقاوم باشد.
- سبکی: به رغم استحکامش، بسیار سبک است.
- انعطافپذیری: تارها بهراحتی خم می شوند و خاصیت ارتجاعی دارند.
| اسم مرکب | ترکیب دری و عربی | /taa.re.jo.laa/ | تار عنکبوت |
Hair strand | نری ویښته، د ويښتانو ډېر نری تار
| مثل تار مو ؛ خیلی باریک و نزار | دانۀ موی، خیلی باریک، نزار | اسم مرکب | ترکیب دری و دری | /taa.re.mo/ | تار مو |
| د هر څه پایه او اساس، د هر څه ریښه
| | اساس و پایۀ هر چیز، ریشه هر چیز | اسم مرکب | ترکیب دری و دری | /taar-o-poot/ | تار و پود |
؟؟؟ | | | تار ومار شدن، سخت متفرق گشتن، کاملاًپراگنده شدن
| صفت مرکب | ترکیب دری و عربی | /taar-o-taf.ru.qa/ | تار و تفرقه |
؟؟؟ | | | در اصطلاح عامیانه به آلات وضرب نوازندگان که برای اجرا به همراه میداشته باشند گفته میشود، کنایه از وسایل موسیقی و ملحقات که هنرمند به همراه میداشته باشد
| اسم مرکب - اسم خاص - اسم معرفه | ترکیب دری و دری | /taa.ro.tam.bak/ | تار و تمبک |