انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
crown, flower arrangement (to lay on a grave/present to someone) | تاج، هغه څه چې بادشاهان یې پر سر ږدي یا تړي، د گلانو گیډۍ
| الف - کلمۀ عربی، به معنی تاج - سربند پادشاهان - دستۀ گل که برمزار دوستان گذارند - حلقۀ گل که بدوستان پیشکش میشود. / هاشمیان اکلیل یا دستۀ گل که به شکل دائروی بسته بندی شده باشد، قودۀ گل های یک رنگ و یا چند رنگ به شکل نیم کره و یا یک دائره ب - تاج، افسر، تاج مرصع، دیهیم . گرزن . تاج مرصع و بی شبهه این تاج شبیه به تاج یونانیان بوده که
از شاخ خرزهره و زیتون می کرده اند و به گرد سر می بسته اند. ج - گردی براق به رنگهای طلایی، نقرهای، سرخ، و رنگهای دیگر که در نقاشی و تزیین به کار میرود. د - اکلیل الملک داروییست گیاهی شبیه به همین اکلیل است
| اسم ذات | عربی | /ek.leel/ | اکلیل |