انگلیسی | پښتو | معلومات بیشتر | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Nauseant | | | | تهوع آور، تهوع انگیز، عاملی که موجب تهوع و دلبدی می شود، دلیل قی و استفراغ، دل بد کننده | اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و دری | /oq.aa.war/ | اوق آور |
Time, period, date, moment, epoch | د /وقت/ جمع بڼه: شیبه، د یوه زمان یوه برخه لکه د ژوند ښې شېبې
| | | کلمۀ عربی، جمع /وقت/، به معنی هنگام - مقداری از زمان ، مثلاً اوقات خوش زندگی - اوقات راحت - اوقات پریشانی. ( اسم جمع) | قید زمان | عربی | /aw.qaat/ | اوقات |
Crabby, peeved, sulky, irritable, fractious, fretful, cross, petulant, pettish | | | | عبوس، ترش رو، ناراحت، عصبانی | اسم فاعل - صفت - اسم مرکب | ترکیب دری و عربی | /aw.qaat.talkh/ | اوقات تلخ |
Embitterment | بد خلقي، خپلې ښې شېبې په بدو اړول، په هره خبره د خولې مزه بدول
| | | تلخ کردن لحظات، ناگوار کردن اوضاع، بدتر کردن ساعات خوش زندگی، جگر خونی کردن، خشم و عتاب بیهوده، تندى ، شدت ، رنجش بیجا | اسم مرکب - صفت | ترکیب دری و عربی | /aw.qaat.tal.khee/ | اوقات تلخی |
Charities and charitable organizations, aid agency | د /وقف/ جمع بڼه: هغه شخصي یا دولتي مؤسسې چې شتمني یې د خیرښېگڼې له پاره ولگېږي
| | | اَوقاف- کلمۀ عربی، جمع /وقف/، به معنی مؤسسات مذهبی یا دولتی که اموال و دارایی شان وقف أمور خیریه باشد - املاک و اموال و پول نقد که برای کمک به بینوایان با بر مزار ها و مساجد وقف شده باشد. کاربردهای اوقاف:در زمینه مذهبی: - اوقاف در اسلام به اموال یا داراییهایی گفته می شود که برای استفاده در امور خیریه، مانند ساخت مساجد، مدارس، شفاخانه ها، و کمک به نیازمندان وقف شدهاند.
- مثال: "بسیاری از مساجد و مدارس در این منطقه از درآمد اوقاف تأمین می شوند."
در مدیریت اموال عمومی: - اوقاف معمولاً توسط سازمانهایی مدیریت میشود که وظیفه نگهداری، بهرهبرداری، و توزیع منافع آنها را دارند.
- مثال: "سازمان اوقاف مسؤول مدیریت این املاک است."
در معنای قانونی: - وقف به معنای اختصاص دائمی یک مال به هدف خاصی است که مالکیت آن از بین میرود و تنها منافع آن قابل استفاده است.
- مثال: "طبق قانون اوقاف، این زمین باید برای اهداف آموزشی استفاده شود."
| اسم جمع - اسم معنی | عربی | /aw.qaaf/ | اوقاف |
؟؟؟ | | | | الف - در کشور مامریضی التهاب پای اسپ را گویند ب - به عربی مغاک و چاه بزرگ را گویند که برای جمع کردن آب باران حفر کرده باشند ج - محل تخم گزاردن مرغ
| اسم | دری | /aw.qa/ | اوقه |
??? | | |
وجهه به وجود آمدن کلمهٔ عامیانهٔ اوقی: با وسعت گرفتن
سلطهٔ انگلیس در آسیا احتمالاً کلمهٔ okay انگلیسی به اوقی در زبان های اسیای مرکزی رواج یافته باشد و
به علت شخص اخیری که امور و اوامر را okay میکرد و شخص کلانتر شناخته شده بود به او در زبان عوام« اوکی گر »
گفته اند و در مرور زمان ساده تر ولی مشدد «اوقی» گفته اند یعنی کلانکار همه |
کلمه ایست عامیانه به معنی کلانکار همه. کسی که در همه
امور مداخله میکند و اوامر میدهد یا فهمیده از دیگران خود را جلوه میدهد. مثلاً
کسی اگر در کاری مداخله کند گویندش؛ تو اوقی هستی یا برو اوقی گری را
بگزار به اهتمام زمری کاسی
| اصطلاح عام | دری | /o.qee/ | اوقی |
؟؟؟ | | | |
اوقی گَرِیْ: خود را کلانکار نشان دادن | اسم مرکب | ترکیب دری و دری | | اوقی گری |
Ocean | | | انواع اقیانوس: 1- اوقیانوس آرام 2- اوقیانوس اطلس 3- اوقیانوس هند 4- اوقیانوس منجمد شمالی 5- اوقیانوس منجمد جنوبی برخلاف دریاهایی که هم اکنون میبینید و ممکن است تکهتکه باشند و هیچ ارتباطی بایکدیگر نداشته باشند، اوقیانوسها یکپارچه هستند و با یکدیگر در ارتباط هستند. قسمت متصل این آب نمکها اکثراً به اوقیانوس جهانی یاد میشود. مفهوم «اوقیانوس جهانی» به معنی تکههای آبی پهناوری است که با یکدیگر در ارتباط هستند و از لحاظ اوقیانوس سنجی دارای ارزش بسیار میباشند. تکههای عظیم این اوقیانوسها، در قارههای مختلف پراگنده هستند و شامل مجمع الجزایرهای گوناگون و معیارهای دیگر میگردد.
| مأخوذ از زبان یونانی (اوکیانوس) بوده در تبادل با اسم (اتلانتیک اوشن) مورد استفاده قرار گرفته است. که در داستان های افسانوی یونان به معنی (پسر اطلس) میباشد. یعنی در یکی از افسانه های یونانی از جفت (گائیا و دیوتا یورنس) پسری به دنیا آمد که اسمش (اوکیانُس) بود. در عربی /اوقیانوس/ گویند، به معنی دریای اعظم . بحر محیط یا دریای دربرگیرنده خشکه ها | اسم مکان | عربی | /oq.yaa.noos/ | اوقیانوس |
Ocean Science / Oceanography | | | | ترکیب یونانی و دری، به معنی علمی که در دهۀ 1960 میلادی به منظور شناخت ابحار انکشاف کرده است. / هاشمیان | اسم مصدر مرکب | ترکیب دری و عربی | /oq.yaa.noos.she.naa.see/ | اوقیانوس شناسی |