انسان وژنه، د انسانانو له منځه وړل
کشتار انسان، از بین بردن انسان ها، جنایات در مقابل آدم ها . «انسانکشی» به معنای کشتن انسانها یا قتلعام انسانها است و به عمل قتل یا از بین بردن جان افراد اشاره دارد. این اصطلاح معمولاً برای اشاره به جنایات بزرگ، جنگها، یا خشونتهای گستردهای به کار میرود که در آن تعداد زیادی از انسانها کشته میشوند.
اسم اشاره- در دستور زبان، اسمی که برای اشاره به شخصی یا چیزی به کار برود، مانندِ این و آن - صفت اشاره.
- اسم اعظم - برترین نام خداوند که تنها بندگان شایستۀ او آن را میدانند. Δ بعضی گفتهاند اسم اعظم در غایت خفا است و اطلاع بر آن موقوف بر صفا است. بعضی دیگر گفتهاند تمام اسمای الهی اسم اعظماند. بعضی اللّه، بعضی صمد، بعضی الحیالقیوم، بعضی الرحمن الرحیم، و بعضی دیگر هو را اسم اعظم گفتهاند.
- اسم جامد - در دستور زبان، اسمی که فاقد بن ماضی و مضارع باشد، مانندِ مداد و گل.
- اسم جمع - در دستور زبان، اسمی که در صورت مفرد و در معنی جمع باشد، مانندِ رمه، لشکر، گروه، دسته، و طایفه.
- اسم خاص- در دستور زبان، اسمی که بر یک شخص یا چیز معیّن دلالت میکند، مانندِ کوروش، انوشیروان، شبدیز، رخش، و تهران.
- اسم ذات-در دستور زبان، اسمی که مدلول آن در خارج وجود داشته، قائمبهذات باشد، و دیده شود، مانندِ کتاب، کاغذ، و اسب.
- اسم ساده-در دستور زبان، اسمی که از یک جزء تشکیل شده باشد، مانندِ خِرد و هوش.
- اسم صوت-در دستور زبان، اسمی که دلالت بر صوت میکند، مانندِ قارقار و جیکجیک.
- اسم عام یا (جنس) - در دستور زبان، اسمی که شامل اشخاص یا اشیای همجنس میشود و بر یکایک آنها دلالت میکند، مانندِ مرد و اسب.
- اسم مرکب - اسمی که از دو یا چند جزء ساخته شده است، مانندِ چهارسو، سراپرده، و کاروانسرا.
- اسم مشتق-در دستور زبان، اسمی که یکی از اجزای آن، بن فعل باشد، مانندِ دانش و پوشاک.
- اسم مصدر- در دستور زبان، اسمی که بدون علامت مصدر، معنی مصدر را میرساند، مانندِ آموزش، پرورش، کردار، گفتار، خراش، خرام.
- اسم مصغر - در دستور زبان، اسمی که بر خُردی و کوچکی کسی یا چیزی دلالت میکند، مانندِ پسرک، مردک، و مرغک.
- اسم معنی- در دستور زبان، اسمی که وجود مدلول آن بسته به دیگری و قائم به غیر باشد، مانندِ خرد، هوش، دانش، علم، و جهل.