Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
accumulated, gathered togethe

​سپمول، ذخیره کول

صیغۀ ماضی فعل انباشتن ، که صیغۀ امر آن /انبار/ است - انباشتن = ذخیره کردن​

صیغۀ ماضیدری/an.baasht/انباشت
To accumulate, to gather in or acquire an increasing number or quantity, to build up

زېرمه کول، ساتل، ټولول، ساتل

بار کردن، پُر کردن، آگندن، امتلاء، احتکار کردن، ذخیره کردن، متراکم ساختن، اندوختن، گردآوردن، جمع کردن، انبار کردن

مصدر متعدیدری/an.baash.tan/انباشتن
Brim, fill, replete, accoumate, gather, stock, store, stack

​ډک، ډک شوی، مالامال شوی

صیغۀ ماضی قریب فعل انباشتن، ممتلی، آگنده، انبوه، پُر، مملو، لبالب، مالامال، متراکم، مشحون، ممتلی، سرریز

اسم مفعول - صفتدری/an.baash.ta/انباشته
فارسی ایران به دری افغانستان
اصطلاح دریعنوان
سرمایهانباشت