Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
؟؟؟ 

​کلمۀ اسمیِّ عربی و مذکّر و در معنای "ربّ" و "خدا" و "معبود" است، که مؤنثش "الهه" میشود. "اله" و "الهه" اسمای عامّ اند و برای هر معبودی میتوانند به کار روند؛ چنان، که "الهۀ آفتاب" و "الهۀ عشق" و "الهۀ قهر و غضب " و "الهۀ باران" گفته اند. (اسم مفرد مذکر)
ــ مگر اگر (الف لام تعریف) ــ "ال" ــ را بالای "اله" وارد کنیم، از آن "الله" ساخته میشود ــ با ساقط گردیدن "الف" کلمۀ "اله". پس: ال + اله = الله
بدین وسیله از اسمِ عامّ "اله" اسم خاصّ "الله" به دست می آید، که خاصّ و مخصوص پروردگار عالمیان است و برای هیچ کس دیگری استعمال شده نمیتواند!!! از همین خاطر نوشتن کلمۀ "عبدالله" در هیئت "عبداله"، غلط محض و در حدِّ کفر است!!!
به اهتمام خلیل الله معروفی

اسمعربی/a.la/اله
Oppression, cruelty, tyranny, to opress, to do injustice to
سپک گڼل، ټيټ گڼل، ظلم، زياتی، تېری
​ستم و جور کردن. خوار داشتن و حقیر شمردن، پست شمردن کسی را. خمیدن بر زمین از گرانی، متمایل شدن بزمین بسبب سنگینی، گرفتن کسی را و گذاشتن بر وی دیگری را تا وی را بقتل برساند
مصدر متعدیعربی/el.haad/الهاد
Afflatus, inspiration, muse, stimulus, a supposed force or influence on poets, artists

​آیډیا، بصیرت، پوهه، زیرکي، څرگندون، څرگندونه، څرگندونگ، په ډاگه کېدل، ښودنه، په زړه کې اچول، هغه امر، فعل او یا منع، او یا د خیر او شر پېښه چې خدایتعالی یې د چا معمولاً د پیغمبرانو او اولیاوو په زړه کې واچوي. داسې یوه سکالو یا موضوع چې یو ناڅاپه د چا په زړه کې ولوېږي​

اِلهام- کلمۀ عربی، به معنی اندیشه یا مطلبی که خداوند در دل و دماغ انسان قرار دهد - اندر دل افگندن، در دل انداختن، خبر غیب، افکندن خدا در دل کسی امری را که وی را به فعل یا ترک چیزی وادارد. به اصطلاح عوام در دل افتادن - به حیث تخلص نیز استعمال میشود - مرحوم پوهاند رحیم الهام، استاد پوهنحی ادبیات، شاعر و نویسنده وصاحب آثار متعدد (الهام) تخلص میکرد. / هاشمیان​

مصدر متعدی - اسم مصدرعربی/el.haam/الهام
inspirational, fascinating, lively, engrossing

​الهام بښونکی، په سر کې د یوه فکر پیدا کیدل

ترکیب عربی و دری، به معنی اندیشه است که در دل قرار گیرد و الهام بخشد​

اسم مرکب - صفتترکیب دری و عربی/el.haam.bakhsh/الهام بخش
??? 

از کلمات عرفانی است به معنی رسیدن به حقیقت که از غیب نازل میشود و در ذهن و دل فرو مینشیند، در دل افگندن، تلقین شدن، ذهن نشین شدن

اسم مصدرترکیب دری و عربی/el/haam/ge/ref.tan/الهام گرفتن
Inspirations

​إِلهامات: د عربي ژبې د جمع مونث کلمه ده چې مصدر یې ​إِلهام دی. د لفظ له مخې، اچول، غورځول او د یو څیز تیرولو ته ویل کیږي،‌ خو په اصطلاح کې، په زړه او ذهن کې د ښه فکر او خیر پیدا کیدل، د یو  نیک  شعور درلودل، د وحې په شان د الله تعالی له لوري یو غائبانه احساس، مکاشفه، ځانګړی شاعرانه تفکر، په ترږمۍ کې د رڼا احساسول

 

​إِلهامات، کلمه جمع مونث بوده و مصدر آن ​إِلهام می باشد. از لحاظ لغت بمعنی آنداختن، چشیدن و نوشیدن چیزی را، ولی در اصطلاح: تفکر خیر اندیشی، احساس غیبی که شبیه به وحې می باشد، مکاشفه، افکندن چیزی خوب در دل یک شخص از جانب الله متعال، شعور خیر که به شکل ناګهانی یک انسان خوب آنرا حساس می کند



اسم جمع - اسم معنیعربی/el.haa.maat/الهامات
Revelation

​الهامات، د جمع مونث کلمه ده او مفرده یې الهام دی. په زړه کې اچول، په فکر او ذهن کې د یوې ښې خبرې راټوکیدل، د تصوف او اسلامی معارفو په نړۍ کې هغه غیبي احساس ته ویل کیږي چې د یو نیک بنده په زړه کې راڅرګندیږي، د یو تکړه شاعر په ذهن او تصور کې د ناڅاپي ژور احساس یا نظر پیدا کیدل، الهام بلل کیږي

​اِلهامات، کلمه جمع مونث بوده و مفرد آن الهام می باشد:
در دل انداختن، در قلب جای دادن،‌ در دنیای تصوف و معارف اسلامی، القای یک اندیشه خیر در قلب یک بنده خوب از طریق قیض، و الهام شاعر عبارت از  مکاشفه ناگهانی در ذهن و دل یک شاعر توانا است.
"الهامات" جمع کلمه "الهام" است و به معنای ایده‌ها، افکار، یا احساساتی است که به صورت ناگهانی و غیرمنتظره به ذهن می‌آیند. این افکار معمولاً به عنوان یک منبع خلاقیت، درک، یا روشن‌بینی در نظر گرفته می‌ شوند و می‌توانند در زمینه‌های مختلف از جمله هنر، علم، ادبیات، و حتی زندگی روزمره تأثیرگذار باشند.

منبع خلاقیت:

  • در زمینه‌های هنری و علمی، "الهامات" به عنوان منبعی برای خلاقیت و نوآوری شناخته می‌شوند. هنرمندان، نویسندگان، دانشمندان و افراد خلاق اغلب از الهامات به عنوان جرقه‌ای برای کارهای خود یاد می‌ کنند
اسم جمع - اسم معنیعربی/el.haa.maat/الهامات
sibylline, prescient

​الهام شوی، تلقین شوی

ترکیب عربی و دری؛ به معنی الهام شده - تلقین شده​

صفتترکیب دری و عربی/el.haa.mee/الهامی
Goddess, Minerva

​ښځینه ربه النوع​

اِلَههَ- کلمۀ عربی، به معنی معبود مؤنث​/ "اله" و "الهه" اسمای عامّ اند و برای هر معبودی میتوانند به کار روند؛ چنان، که "الهۀ آفتاب" و "الهۀ عشق" و "الهۀ قهر و غضب" و "الهۀ باران" گفته اند. (اسم مفرد مؤنث)
مگر اگر (الف لام تعریف) ــ "ال" ــ را بالای "اله" وارد کنیم، از آن "الله" ساخته میشود ــ با ساقط گردیدن "الف" کلمۀ "اله". پس: ال + اله = الله.
بدین وسیله از اسمِ عامّ "اله" اسم خاصّ "الله" به دست می آید، که خاصّ و مخصوص پروردگار عالمیان است و برای هیچ کس دیگری استعمال شده نمیتواند!!! از همین خاطر نوشتن کلمۀ "عبدالله" در هیئت "عبداله"، غلط محض و در حدِّ کفر است!!!
به اهتما خلیل الله معروفی

اسمعربی/e.la.ha/الهه
Divine, celestial

خدايي، لکه خدايی توفیق، خدايي حکمت

ترکیب عربی و دری، به معنی خدایی - ایزدی - یزدانی که در ترکیباتی از قبیل  توفیق الهی - حکمت الهی - علم الهی بکار میرود - /الهی/ بقسم ادات ندائیه، بمعنی خدایا/خدای من نیر استعمال میشود. / هاشمیان
"الهی" به معنای مربوط به خداوند یا الهیاتی است و از ریشه "اله" به معنای خدا گرفته شده است. این کلمه به هر چیزی که به خداوند، دین، یا مسائل معنوی و آسمانی مربوط باشد، اشاره دارد.
صفت - ادات ندائیهترکیب دری و عربی/e.la.hee/الهی
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​به کسر الف اول و دوم و فتح لام اول و دوم اشاره بهتقریباً بین شدن و ناشدن، آخرالامر، چیزی نمانده بود مؤفق نشوم...

اصطلاح عامیانهدریاله اله
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​بیرو بار و ازدحام، بی نظمی

اصطلاح عامیانهدریاله برو
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​یک نوع ماهی که خار کمتر دارد از عبد الله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریاله بقه
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​به کسر الف اول و دوم و فتح ل اول و دوم اشاره به سپری شدن مدت مدیداست، بطور مثال دو دوست که مدت ها یکدیگر را ندیده باشند حین مقابل شدن با هم میگویند اله به اله که دیدمت

اصطلاح عامیانهدریاله به اله
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​عجول، وارخطا، شتابزده

اصطلاح عامیانهدریاله پته
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​وارخطایی، عجله و شتابزدگی

اصطلاح عامیانهدریاله پته گی
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​به شخص زیاده خواه، حریص و افزون طلب را گویند

اصطلاح عامیانهدریاله پرتو
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​مردمان شمالی یک نوع مرغ آبی دشتی را گویند

اصطلاح عامیانهدریاله پکه
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​مردمان شمالی یکنوع پرندهٔ کبوتر مانند را گویند

اصطلاح عامیانهدریاله تای
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​فرط درد و گرسنگی را گویند

اصطلاح عامیانهدریاله لُق
جغرافیه
شرحمعرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه
 

​تنگی ایست به فاصله ۷۶ کیلومتر در جنوب شرق قریه سنگ ماشه در جا غوری مربوط حکومت اعلی غزنی که بین ۶۷ درجه  ۲۰ دقیقه  ۷ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۲ درجه  ۴۷ دقیقه  ۴۱ ثانیه عرض البلد شمالی واقعست. (قاموس جغرافیای افغانستان)

تنگیتنگی اوتاله
 

​در نزديك قريهٔ (علت تو) متعلق درزاب وقوع دارد که در آن ماده موملائی یا (فقر الهيو) مخلوط بوده با آب یکجا خارج می گردد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

چشمهچشمهٔ فقرالهیو
 

​خرابه ایست که به فاصله ۱۷ کیلومتر در جنوب غرب شهر اند خوی (مربوط حکومت اعلی میمنه) متصل سرک واقع گردیده و به خط طول البلد ۶۵ درجه – ۴۲ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۶ درجه - ۴۹ دقیقه – ۴۲ ثانیه شمالی کائن شده است.(قاموس جغرافیای افغانستان)

خرابهخرابهٔ‌ اله میلک
 

​شیله ایست به فاصله ۵، ۷۲ کیلومتر در غرب قلعه شهرک مربوط حکومت کلان غورات ولایت هرات که بین ۶۳ درجه  ۴۸ دقیقه  ۵۳ ثانیه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه  ۷ دقیقه  ۴۴ ثانیه عرض البلد شمالی واقع بوده و آب آن به تگاب گزک می ریزد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

شیلهشیلهٔ تگاب نهاله

​اله سای که مرکزیت یک علاقه را تشکیل داده دره سرسبز و شادابی است که بین کوها و کوتل  های خاکی این حصه واقع گردیده و از مبدأ (دهن موری که موضعی است دو راه منشعب گردیده یکراه به طرف شمال درۀ (اسکین) که بین کوتلها و دامنه کوه است ممتد و راه دیگر به طرف جنوب به دره اشپی منتهی می گردد این دو دره (اسکین و اشپی) که بین کوتلها و کو های مجاور وقوع دارد از مرکز علاقه داری تخمین ۱۷ کیلومتر مسافه داشته و حاوی یکعده قریه جات خورد و بزرگ است از قبیل قریه اله سای، قریۀ اری سنگ قریۀ دهن موری، قریه دینه خیل،  قریه صبر خیل، قریۀ قلعه، قریه یوبلام، قریه پولدم، قریه کوتی،  قریه سنگ چرخ، که جمعیت آنها در حدود (۳۰۰۰) خانوار تخمین می شود این منطقه چون کوهستانی است آب و هوای آن در تابستان نسبتاً معتدل و در زمستان سرد بوده باریدن برف در سطح اراضی الی اخیر حوت و در کوه های آن تا اواخر ثور و جوزا ذوب نگردیده، دوام می کند،  زمین های زراعتی آن به استثنای مناطق کوهستانی هموار است. اکثراً در اوقات معین توسط آب های ذوب شده برف های آنجا آبیاری می شود و یک قسمت دیگر این اراضی از آب رودخانه آنجا که از حصه (دره اشپی) منبع گرفته و به طرف زمین های دره (اسکین) سرازیر می شود سیراب می گردد،  موقع آب خیزی دریای آن در برج ثور بوده و به اثر اختلاط آب های ذوب شده برف طغیانی در آن حادث شده بالاخره آب آن به دریای (پنجشیر) می آمیزد با آن هم در برج سرطان و اسد درین ناحیه قلت آب محسوس است،  زمین های صالح الزراعهٔ این منطقه تقریباً در حدود

(۱۶۰۰) جریب می باشد. محصولات زراعتی آن عبارت از گندم،  جو،  جوار،  شالی،  بادرنگ، بادنجان،  کدو،  پیاز و شلغم بوده در باغ های آن درخت های مثمر و غیر مثمر از قسم، انار، بادام،  شفتالو،  زردآلو،  آلوچه،  سیب،  بهی و انگور و از انواع گلها پتونی و گلاب تربیه می شود. در کوه های اسکین واشپی متعلق اله سای درخت های بلوط و بعضاً جلغوزه نیز وجود دارد و نباتات طبی مانند خاکشیر،  کاسنی و غیره نیز در آن جا دیده می شود.

بر علاوه حیوانات اهلی حیوانات وحشی، پلنگ خرس و شغال در آنجا پیدا شده و طیور اهلی و وحشی آن عبارت از مرغ خانگی کبک بودنه،  شارو و گنجشگ می باشد. در قریه (قلعۀ اسکین) چشمۀ به نام چشمۀ (بابا) و یک چشمه دیگر در نزدیک خواجه غار در موضع اله سای وجود دارد که یک مقدار آب از آن جریان می یابد از منطقه علاقه داری به مسافه تقریباً (۶) کیلومتر یک سرک موتر رو موجود بوده و برای عبور و مرور مساعد است و یک باب مکتب در مرکز علاقه داری مذکور دائر می باشد که اطفال در آن تربیه میشوند و نیز در قریه (سنگ چرخ) آثار مخروبه که هویت تاریخی آن معلوم شده نمی تواند به نظر می رسد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

​علاقه داری درجه ۳ مربوط حکومت درجه ۲ تکاب و متعلق حکومت اعلی پروان بوده تخمین به خط ۶۹ درجه - ۴۰ دقیقه - ۲۹ ثانیه طول البلد مشرقی و خط ۳۴ درجه - ۴۹ دقیقه - ۲ ثانية عرض البلد شمالی موقعیت دارد و به فاصله ۱۰ کیلومتر به جنوب شرق قرية (سربولی) متعلق کوهستان به طرف شمال متمائل و ساحۀ آن از سمت شرق و غرب بدره (اله سای) بین دو سلسله کوه که به نام کو های (اسکین و اشپی) موسوم است محاط گردیده و از سمت شمال و جنوب بقریۀ اوزائی و تنرخیل و غیره متصل و محدود می باشد بلندترین کو های این منطقه به نام کوه (کاول) یاد می شود.(قاموس جغرافیای افغانستان)

علاقه داریعلاقه داری اله سای
 

​علاقه داری ایست در حوزه حکومت درجه ۲ دوشی متعلق حکومت کلان پلخمری در حوزه ولایت قطغن بین معبر عمومی کابل و قطغن مخصوصاً بین دوشی و دو آب میخ زرین به جانب جنوب غرب حکومتی محلی دوشی واقع گردیده و طرف جنوب غرب آن دو آب میخ زرین کائن است مسافه آن از دوشی ۷۱ کیلومتر و از پلخمری مرکز حکومت کلان ۱۱۹ کیلومتر می باشد و از کابل ۲۸۵ کیلومتر مسافه دارد و همچنین بین تاله و برفک و دو آب میخ زرین ۲۹ کیلومتر می باشد در تاله و برفک چندین دکان برای صرف چای و یک مرکز تیلفون موجود بوده و از اینجا سرکی جدا شده که به موضع (ایش پشته) به معدن زغال سنگ می رود. (قاموس جغرافیای افغانستان)

علاقه داریعلاقه داری تاله و برفک
 

​قریه ایست که به فاصله ۳۵ کیلومتر در جنوب قریۀ غازه در علاقه حکومت درجه اول کوهدا من مربوط ولایت کابل موقعیت داشته خط طول البلد ۶۸ درجه - ۵۹ دقیقه -بین ۱۹ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۴ درجه - ۳۶ دقیقه - ۱۸ ثانیه شمالی کائن می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اله بالا
 

​قریه ایست که به فاصله ۳۸ کیلومتر در جنوب غرب مرکز حکومت درجه اول سرپل مربوط حکومت کلان شبرغان متعلق ولایت مزار شریف و قو عداشته و به خط طول البلد ۶۰ درجه - ۳۴ دقیقه - ۴۲ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۶ درجه - ۱ دقیقه - ۳۰ ثانیه شمالی کائن می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اله تو
 

​قریه ایست در حکومت درجه ترین که در حوزه ولایت قندهار واقع شده است. الله دوست قریه ایست به فاصله ۲ کیلومتر که در شرق مرکز کنر در حکومت کلان کنرها (مربوط ولایت مشرقی) واقع بوده و به خط طول البلد مشرقی ۷۰ درجه - ۵۳ دقیقه – ۵۴ ثانیه - و عرض البلد شمالی ۳۴ درجه - ۳۶ دقیقه - ۵۰ ثانیه کائن می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اله ده
 

​قریه ایست که به فاصله ۶۲ کیلومتر در جنوب غرب مرکز کابل بین خط طول البلد ۶۸ درجه - ۴۵ دقیقه - ۴۹ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۴ درجه - ۱۳ دقیقه – ۲۴ ثانیه شمالی موقعیت دارد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اله سنگ
قاموس بایوگرافیکی افغانستان
نوع محتواترجمهٔ دریبیوگرافی مختصرتصویراسم
قاموس بایوگرافیکی افغانستان

​عبدالهادي داوي (پریشان) در سال ۱۸۹۴م. در شهر کابل متولد و فرزند عبدالاحد، مربوط قوم داوي  قندهار بودند. پدرش در قندهار طبیب بود که درسال ۱۸۹۴م. به شهر کابل آمده بودند. عبدالهادی داوی درسال ۱۹۱۲م.  از دوره اول  لیسه ی حبـیـبـيـه فارغ ګردید، در سال ۱۹۱۲م. معاون «سراج الاخبار» (مرستیال محرر) و در ۱۹۲۰ بحیث محرر «امان ِ افغان» کار نمود. در آن زمان زیادتر اشعار شان را به نام مستعار «پریشان» نشر می نمود. در ۱۹۱۸نسبت طرح یک کودتا علیه  امیر حبیب الله خان زنداني ګردید. درسال ۱۹۱۹م.  معین وزارت خارجه  و قنسل امور هندوستان بودند.

 در جون ۱۹۱۹عضو هیئت افغانی مصالحه در راولپنډۍ بود. در ۱۹۲۰م. در کنفرانس میسوري عضو هیئت افغانها بود. در ۱۹۲۲نماینده دولت افغان دربخارا بود. در جولای ۱۹۲۲ به کابل عودت و دوباره در وزارت  امور خارجه مصروف خدمت ګردید. در جنوری ۱۹۲۲ بحیث سفیر در لندن  مقرر ګردید. دراګست ۱۹۲۴ازین وظیف سبکدوش ګردید. بعد از عودت به کشور در ۱۹۲۵م. بحیث وزیر تجارت تعیین ګردید.در ۱۹۲۸برای سه ماه غرض پیشبرد مذاکرات تجارتی  روسیه – افغان عازم روسیه ګردید.. در ۱۹۲۸نظر عدم موافقت با ریفورمهای امان الله خان ازوظیفه مستعفی ګردید. در ماه می سال ۱۹۲۹م. در قندهار با امان الله خان یکجا ګردید الی ماه نوامبر ۱۹۲۹در کراچۍ سکونت اختیار نمود. در دسمبر ۱۹۲۹م. سفیر افغانستان در برلین ګردید.

 درمارچ ۱۹۳۱ مستعفي ګردید. در می  ۱۹۳۲دوباره به کابل عودت نمود. در دسمبر ۱۹۳۳از طرف  (محـمد هاشم خان) زنداني و تا ۱۹۴۶در زندان بود. در ۱۹۵۰عضو شورای ملي انتخاب و برګزیده شد و همچنان نطاق یا سخنګوی شورای ملی بود ودر ۱۹۵۰سرمنشی دارالانشا ی سلطنتی اعلیحضرت ظاهر شاه و استاد شخصی شهزاده احمد شاه بود. از ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۴سفیر در قاهره بود،  از۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸سفیر در جاکارتا ګردید.  در ماه اپریل ۱۹۵۵در کنفرانس باندونگ عضو هیئت  افغان بود. از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۳ سناتور منتخب  و رییس مجلس سنا بود. او از لحاظ سیاسي فعال نـبود. زبان مادری اش پـښـتو بود، ولی اشعار دري سروده است. خاطرات اش که در ۱۷ جلد نوشته شده است تا حال نشر و چاپ نشده اند.در ۱۹۸۲ وفات یافت.

مترجم دری:  پوهاند محمد بشیر دودیال

​عبدالهادي داوي پریشان کاکړ. په ۱۸۹۴ز کال کې په کابل کې زېـږېـدلی دئ. د کندهار د داوي د قبـیـلې د عبدالاحدی زوی چې په کندهار کې طبیب وو او په ۱۸۹۴ز کال کې کابل ته راکډه سو. په ۱۹۱۲ز کال کې د حبـیـبـيـې د لیسې له لومړۍ دورې څخه فارغ سو. په ۱۹۱۲ز کال کې د «سراج الاخبار» مرستیال محرر او په ۱۹۲۰ز کال کې د «امان ِ افغاني» محرر. خپل اشعار ﺌـې د «پریشان» په مستعار نوم خپرول. په ۱۹۱۸ز کال کې د امیر حبیب الله خان پر ضد د یوې کودتا له هڅې وروسته زنداني سو. په ۱۹۱۹ز کال کې  د باندنیو چارو د وزیر مرستیال او د هندوستان د چارو قـنـسـل.

 د ۱۹۱۹ز کال د جون په میاشت کې په راولپنډۍ کې د افغان سولې د پلاوي غړی وو. په ۱۹۲۰ز کال کې د میسوري په کنفرانس کې د افغان پلاوي غړی. په ۱۹۲۲ز کال کې بخارا ته افغان استازی. د ۱۹۲۲ز کال د جولای په میاشت کې کابل ته راستون سو او د باندنیو چارو په وزارت کې ﺌـې خپل کارونه بیرته پیل کړل. د ۱۹۲۲ز کال د جنورۍ په میاشت کې د لندن سفیر مقرر سو. د ۱۹۲۴ز کال د آگست په میاشت کې له خپل دغـﮥ دریځ څخه لیرې سو. له راستـنیدلو وروسته په ۱۹۲۵ز کال کې د سوداگریزو چارو د وزیر په توگه وټاکل سو. په ۱۹۲۸ز کال کې د دریو میاشتو لپاره د روس – افغان د سوداگرۍ د خبرو اترو په اړه روسیې ته لاړ. په ۱۹۲۸ز کال کې د امان الله خان له ریفورمونو سره د عدم موافقت له کبله له خپلې دندې مستعفی سو. د ۱۹۲۹ز کال د مې په میاشت کې په کندهار کې له امان الله خان سره یو ځای سو د ۱۹۲۹ز کال د نوامبر تر میاشتې په پورې په کراچۍ کې مـېـشت سو. د ۱۹۲۹ز کال د دسمبر په میاشت کې په برلین کې افغان سفیر سو. د ۱۹۳۱ز کال د مارچ په میاشت کې مستعفي سو.

 د ۱۹۳۲ز کال د مې په میاشت کې بـېـرته کابل ته راستون سو. د ۱۹۳۳ز کال په دسمبر  کې (د محـمد هاشم خان له پلوه) زنداني سو او د ۱۹۴۶ز کال پورې په زندان کې وو. په ۱۹۵۰ز کال کې د ملي شوری د غړي په توگه انتخاب سو/ وټاکل سو او د ملي شوری ویاند سو.  په ۱۹۵۰ز کال د اعلیحضرت ظاهر شاه د سلطنتي دارالانشاء سرمنشي او د شهزاده احمد شاه شخصي استاد وگومارل سو. له ۱۹۵۲ تر ۱۹۵۴ز کال پورې د قاهرې سفیر،  له ۱۹۵۴ تر ۱۹۵۸ز کال پورې د جارکارتا سفیر.  د ۱۹۵۵ز کال د اپریل په میاشت کې د باندونگ کنفرانس ته د افغان پلاوي غړی. له ۱۹۶۶ تر ۱۹۷۳ز کال پورې منتخب سناتور او د سنا د مجلس رﺌـیس. له سیاسي اړخه فعال نـﮥ وو. مورنۍ ژبه ﺌـې پـښـتو ده خو ددري ژبې شاعر دئ. (په ۱۷ ټوکونو کې) لیکل سوي خاطرات ﺌـې لا تر اوسه نـﮥ دي چاپ سوي. په ۱۹۸۲ز کال کې وفات سو.

لیکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

داوي عبدالهادي