انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Power, authority, jurisdiction, majest, sovereignty, competence | واک، اختیار، وس، زور، قدرت، لاس، غلبه | الف - استطاعت، توانائی، سلطه، قدرت، وسع ب - قدرت یافتن، توانا شدن، توانائی. قدرت داشتن، توانمند شدن | اسم مصدر - صفت | عربی | /eq.te.daar/ | اقتدار |
Authoritarianism | | [روان شناسی ، علوم سیاسی و روابط بین الملل] باوری که بر پایۀ آن ارادۀ مردم باید در دست یک قدرت برتر، اعم از یک فرد یا دولت یا گروه یا برمبنای یک عقیده باشد | اسم مصدر مرکب | ترکیب دری و عربی | | اقتدارگرایی |
Seat of power | | اقتدارمدار در واقع به کسی گفته می شود که منبع و منشاء اقتدار و قدرت است. به منبعی که همه قدرت های دیگر در اطراف او می چرخند. مانند دایر مدار که همه چیز ها به دور آن می چرخند و یا همه چیز ها را شامل می شود | اسم فاعل - صفت - اسم مرکب | ترکیب عربی و عربی | | اقتدارمدار |