انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Exaggeration | افراط، اغراق، ډوبونه، مبالغه کول، ډوزې ویشتل
| غرقکردن - مبالغه ناممکن کردن، افراط و زیاده روی در مدح کسی یا چیزی، گزافه گوئی، اضافه گوئی بیش از حد. آن است که از نگاه عقل ممکن باشد ولی عادتاً ناممکن و ناشدنی. مثلاً: او آن چنان محو تماشای دیدن تصویر بود، که اگر تیر هم می آمد و به چشمانش می خورد، بسته نمی شد. این سخن از نظر عقلی امکان دارد که کسی آن قدر حواسش به چیزی باشد، که از اطرافش بی خبر باشد، ولی از نظر عرفی و عادتی غیر ممکن است زیرا دراین حالت به طور ناخودآگاه پلک به هم می خورد. مثالي از سعدی: ز دیدنت نتوانم که دیده بر دوزم و گر معاینه بینم که تیر می آید منظور سعدی آن است که زیبایی معشوق چنان او را محو کرده که اگر ببیند تیر هم به سوی او می آید، باز چشمانش را نخواهد بست. می بینیم که تأثیر زیبایی این بیت و بیان حالات عاطفی و عاشقانه از راه اغراق چه قدر زیباتر و مؤثر تر از یک جملهٔ خبری و زبانی ست. / غوث زلمی | مصدر متعدی - اسم مصدر | عربی | /egh.raaq/ | اغراق |
Exaggerate, overstate, magnify, enlarged or altered beyond normal proportions | د مبالغې په ډول، د یو شي له حد نه ډیر ښه والی یا بد والی ویل
| ترکیب عربی و دری، به معنی مبالغه آمیز - گزاف - غلو | صفت | ترکیب دری و عربی | /egh.raaq.aa.mayz/ | اغراق آمیز |
Excitement | د /اغراقات/ جمع بڼه: تر حد ډېر، مبالغ، غلو
| جمع اغراق، غلو ها، مبالغه ها، از حد و حدود گذشتن زیاد
| اسم جمع - صفت | عربی | /egh.raa.qaat/ | اغراقات |