Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعلومات مکملترمعلومات بیشترمعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
name, noun
نوم​، هغه کلمه چې مستقله مانا ولري او وموجوداتو د نومولو له پاره کارول کېږي
 

نام - کلمه اى است که معنى مستقل دارد، زمان خاصّى را نشان نمى دهد، براى نامیدن موجودات به کار مى رود. اسم یا نام یکی از مقوله‌های کلمه در دستور زبان است. اسم کلمه‌ای است که می‌ تواند مستقیماً نهاد جمله باشد و برای دلالت بر شخص، حیوان، شئ یا مفهومی به کار برود. دارای انواع مختلف میباشد مانند-

اسم خاص، اسم عام یا جنس، اسم جمع، اسم مفرد، اسم زمان، اسم مکان، اسم نکره، اسم معرفه، اسم ذات، اسم معنی، اسم آلت، اسم فاعل، اسم مفعول، اسم ساده، اسم مرکب، اسم جامد، اسم اشاره، اسم مصدر، اسم مشتق، اسم مشتق مرکب، اسم مصغر، اسم صوت، اسم خوراک

لطفاً برای تعریف انواع اسام  روی لینک داده شده در ستون  معلومات بیشتر کلیک کنید....


اسم معنیعربی/e.sem/اسم
The grand name of Allah

د خدایتعالی په نومونو کې یو نوم، لوی او ستر نوم

  

اسم اعظم به اعتقاد بعضی، یکی از نام‌ های خداست که با بر زبان آوردن آن هر خواستهٔ گوینده برآورده می‌ شود. این اسم را کسی نمی‌ داند، ولی در طول تاریخ کسانی مدعی دانستن آن شده‌اند و روش‌ هایی برای کشف آن پیشنهاد شده‌ است. در زبان دری فارسی این ترکیب عربی به صورت ترجمه‌ شدهٔ نام بزرگ هم آمده‌ است​

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.a'.zam/اسم اعظم
Solid noun

​هغه نوم ته ویل کېږي چې په جوړښت کې کړ یا فعل نه وي. لکه گلاب، کتاب

  

اسمی است که در ساختمانش بن فعل نباشد.
مثال -  گلاب /کتاب / رخسار ​

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.jaa.med/اسم جامد
Plurals of nouns

ډېرگړی نوم، جمع نوم

مروری کوتاه بر گرامر اسم مفرد و اسم جمع 

اسمی است که هم بر بیش از یک موجود دلالت کند و هم داراى نشانه جمع (ها ـ ان) باشد. مثال - دروس/کتابها، مردان، زنان.
اسم عام که در صورت مفرد ولی  در معنی جمع باشد آنرا «اسم جمع» نامند و همیشه با فعل مفرد به کار میرود، مثلاً گروه، گروپ، دسته ، رمه ، گله ، طائفه، لشکر، عساکر، خیل ، فوج، موج، جامعه، صنف بسته.  گاهی اسم جمع اسمى است که بر واحدى دلالت دارد که آن واحد بیش از یک فرد یا شىء را شامل مى شود. اسم جمع داراى نشانه جمع نیست.
مثال -  رمه، لشکر، مردم
اسم جمع مى تواند جمع بسته شود​

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.jam.'a/اسم جمع
Proper noun

ځانگړی نوم: هغه نوم ته ویل کېږي چې پر ځانگړي فرد یا افرادو دلالت وکړي

  

اسمی که بر فرد یا افرادی خاص و معین دلالت میکند.  مثلاٌ - افغانستان، حضرت محمد (ص)، مدیترانه و امثالهم​

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.khaas/اسم خاص
Concrete noun

​هغه نوم ته ویل کیېږي چې له ذهن نه بهر شته‌والی ولري او د لیدلو او لمس کولو وړ وي لکه: میز ــ کور

  

اسمی که به طور مستقل مفهومی خارج از ذهن داشته باشد و قابل لمس باشد.  مثال - خانه/ میز

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.zaat/اسم ذات
A countable noun used for period/time

د وخت نوم، د فعل پر پېښېدو دلالت کوي

  

اسم زمان نیز بر زمان وقوع فعل دلالت دارد که طریقه ساخته شدن آن از فعل ثلاثی مجرد و غیرثلاثی مجرد دقیقاً مثل اسم مکان است و در نتیجه راه تشخیص و تفاوت میان آن دو و اسم مفعول- که همه آن ها در وزن مشترکند- قرینه است. یعنی باید به وسیله قراین مقصود را فهماند و یا مقصود طرف را از کاربرد این وزن فهمید. مانند - یغرب - مغرب / یطلع -مطلع

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.za.maan/اسم زمان
Common noun

​هغه نوم ته ویل کېږي چې یوازې یوه مانا ولري

  

اسمى است که داراى بیش از یک جزء معنادار نباشد. مانند قلم، پنسل، پیسه​

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.saa.da/اسم ساده
mass noun

​داسې څیزونه یا نښرغاندې یا پدیدې نوموي چې ځانگړي یا خاص نه وي، بلکې ډولونه او خیلونه ولري لکه: سړی، نجلۍ، ښځه، هلک، کتاب، قلم، ښوونکی، زده کوونکی، ښوونځی، هېواد، پرگنې، ولس، څاروی، ژوی​

  

​اسم عام یا اسم جنس آنست که بین افراد همجنس مشترک است و بر هر یک از آنها دلالت کند. یعنی اسمی که شامل همه گروه همجنس باشد.  مثل - مرد، پسر، دختر، اسب، گاو، باغ، درخت


 

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.’aam/اسم عام
The subject's name

​فاعل نوم

  

اسم فاعل نیز مانند مضارع از ریشه ٔ فعل یا فعل امر مشتق  ساخته میشود بدین نحو که به آخر ریشه ٔ فعل «نده » افزایند: زن ، زننده . رو، رونده . شو، شونده . خوان ، خواننده . گوی ، گوینده .
بعض افعال ، اسم فاعلی ندارند یا اسم فاعلشان قلیل الاستعمال است ، چون خندیدن ، توانستن ، خستن . در این گونه افعال عوض اسم فاعل ، صفت فاعلی آورند، چون : خندان ، یا صفت مشبهه چون توانا، و اگر فعل لازم باشد اسم مفعول آورند چون : خسته . و بیشتر فعلهای لازم اسم فاعل ندارد. اسم فاعل در حالت نفی «نا» به اول آن درآید چون : ناچرنده و ناگذرنده ​

اسم معنی - اسم مرکبترکیب عربی و عربی/es.me.faa.'el/اسم فاعل
فارسی ایران به دری افغانستان
اصطلاح دریعنوان
مشهور، معروف، نامدار، نامور، نامیاسمی
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

عبوردادن، چیزی را ازجائی مخفیانه دزدیدن، تحمل کردن
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریاسم یا کلمه
شعراء، هنرمندان و خدمتگاران   اسماعیل مبلغ
شعراء، هنرمندان و خدمتگاران   اسمعیل سودا
جغرافیه
معرفی مختصرکتگوریاسم یا کلمه

​قریه ایست که به فاصله ۲۲ کیلومتر در جنوب غرب قریه خوگیانی در علاقه حکومت درجه ۲ ارغستان مربوط ولایت قندهار بین خط ۶۶ درجه – ۱۹ دقیقه – ۲۲ ثانیه طول البلد مشرقی و خط ۳۱ درجه - ۳۰ دقیقه – ۱۴ ثانیه عرض البلد شمالی کائن میباشد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اسماعیل آی

​قریه ایست به فاصله ۳۵ کیلومتر در جنوب شرق قرية قلات غلزائی مربوط قندهار که به خط طول البلد ۶۷ درجه - ۳ دقیقه - ۱۹ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۱ درجه - ۵۵ دقیقه - ۲۱ ثانیه شمالی واقع شده است . (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اسماعیل جای

​قریه ایست به فاصله ۲۴ کیلومتر در جنوب غرب قریه متون در علاقه خوست مربوط ولایت جنوبی که بین خط طول البلد ۶۹ درجه - ۴۴ دقیقه - ۱۰ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۳ درجه - ۱۸ دقیقه - ۳۶ ثانیه واقع شده است. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اسماعیل خیل

​قریه ایست در حوزه حکومت درجه اول چخانسور که مربوط حکومت اعلی فراه میباشد و شامل علاقه داری درجه اول چهار برجه علاقه داری درجه ۲ میل ،کرکی علاقه داری درجه ۲ نادعلی و علاقه داری درجه ۳ اصل چخانسور میباشد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ اسمعیل خان

​قریه ایست از مربوطات علاقه حکومت درجه اول بهسود مربوط حکومت کلان دایزنکی ولایت کابل می باشد.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ برات میرقاسم

​قریه ایست به فاصله ۲۳ کیلومتر به طرف جنوب شرق قریه جگدلک در حوزه حکومت درجه ۲ سرخرود مربوط ولایت (مشرقی که بین خط طول البلد ۶۹ درجه - ۵۸ دقیقه - ۴۸ ثانیه مشرقی و عرض البلد ۳۴ درجه - ۲۴ دقیقه - ۶ ثانیه شمالی وقوع دارد. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ‌ اسماعیل خیل

​قریه ایست که در حوزه حکومت اعلی فراه واقع میباشد. فیله مبل اسمیر قریه ایست به فاصله ۱۵ کیلومتر در جنوب غرب گرشک در علاقه نهر سراج (مربوط حکومت اعلی گرشک که بین خطوط طول البلد ۶۴ درجه - ۲۶ دقیقه - ۳۶ ثانیه مشرقی و خط عرض البلد ۳۱ درجه - ۴۳ دقیقه - ۴۲ ثانیه شمالی واقع شده است.(قاموس جغرافیای افغانستان)

قریهقریهٔ‌اسم شاتوت

​قلعه ایست به فاصله ۴،۵ کیلومتر که در شمال بالامرغاب مربوط حکومت کلان بادغیسات ولایت هرات متصل سرکیکه به طرف میمنه میرود کائن و به خط طول البلد مشرقی ۶۳ درجه - ۱۹ دقیقه - ۲۸ ثانیه و عرض البلد شمالی ۳۵ درجه - ۳۷ دقیقه – ۲۲ ثانیه واقع شده است. (قاموس جغرافیای افغانستان)

قلعهقلعهٔ اسمعیل

​حکومت درجه ۳ مربوط حکومت کلان کنرهای ولایت مشرقی است که بین خطوط ۷۱ درجه ۳۰ دقيقه - ۵۰ ثانيه طول البلد شرقی و ۳۴ درجه - ۴۴ دقیقه - ۴۸ ثانیه عرض البلد شمالی واقع و ارتفاع آن از سطح بحر ۴۴۷۹ متر میباشد. اسمار تقریباً در وسط درهٔ معرف کنر قرار دارد و دره کنر که اسمار نقطه وسطی آنرا تشکیل داده است معبر مهمی از نقطه نظر سوق الجیشی دارای اهمیت میباشد آب و هوای اسمار گرم و بادهای مخالف زیاد دارد و ازین سبب خرابترین نقطۀ درۀ شاداب کنر است دریای اسمار از ته سیر سنگی عبور مینماید.
مواضع مسکون و معروف اسمار قرار ذیل است.
۱ - دره سین که تخمیناً (۱۵۰۰) خانه دارد.
۲ - شیگل، که تخمیناً (۱۲۰۰) خانه دارد.
۳ - دالنگام، که تخمیناً (۱۰۰۰) خانه دارد.
درین دره جنگلهای انبوه درخت بلوت و ارچه و بادام وجود دارد و اهالی هم خود از آن استفاده میکنند و هم حیوانات و بهایم ایشان درین جنگلها چرا می نمایند. مردم اینجا غالباً زراعت پیشه و مالدار میباشند و بعضاً به تجارت چوب ارچه میپردازند. میوه باب این منطقه عبارت از زردالو، شفتالو، چار، مغز، سیب، انگور، انار، ناک و توت میباشد و پیداوار زراعتی آن گندم جو جواری، ماش، باقلی، عدس و شالی کاری است. حیوانات اهلی آن، گاو، گاو میش، بز، گوسفند و مرکب است از حیوانات و طيور وحشی گرگ، پلنگ، خرس ، روباه، آهو، کبک و مرغ زری یافت میشود. اراضی اسمار گرچه پست و بلند میباشد لیکن برای زراعت مساعد است فعلاً درین جا مکتب رسمی افتتاح نشده و اطفال در مساجد بطور خصوصی تعلیم می خوانند. مساجد معروف اسمار عبارت اند از یک مسجد جامع که در قریه اسمار واقع میباشد و دیگر مسجد والنگام، علیا مسجد شال و مسجد بارگام است.  مزارات مشهور آن عبارت است از مزار علی شحیق «بابا واقع والنگام، زیارت آهنگر بابا و زیارت تانگه. (قاموس جغرافیای افغانستان)

لوی ولسوالیلوی ولسوالی اسمار برگنر

​شيخ الاسلام امام ابو القاسم يحيى ابن عبد الواحد ابن ابومت انصاری در بلخ تولد یافته و از احادیث نبوی هزار حدیث حفظ داشت. (قاموس جغرافیای افغانستان)

مزارمزار اما ابو القاسم
قاموس بایوگرافیکی افغانستان
نوع محتواترجمهٔ دریبیوگرافی مختصرتصویراسم
قاموس بایوگرافیکی افغانستان

​در هفتم ماه مارچ سال ۱۹۳۹در کابل کې (در یک خانواده شیعه چنداولۍ) متولد ودر ۱۹۵۷از لیسه ی حبـیـبـیه فارغ شد طی سالهای ۱۹۵۸ و ۱۹۶۰در پوهنخی اینجنری پوهنتون تحصیل نمود . در ۱۹۶۶ لیسانس اش را از پوهنتون ویرجینیای غربی دررشته تفحص ماین یا معادن بدست اورد. در ۱۹۷۳م. ماستري اش را در فزیک در شهر مسکو از انستیتیوت پیداگوژیکي بدست اورد. در۱۹۶۴در وزارت معادن و صنایع به حیث انجنیر معدنکاری آغاز نمود در مارچ سال ۱۹۶۵دوره ی مکلفیت عسکري را ګذشتاند. در۱۹۶۶عضو حزب دیموکراټیک خلق و بعد عضو علی البدل کمیته ی مرکزي گردید. در۱۹۶۷در دره ی صوف بحیث مدیر عمومي کار کرد. تا مارچ ۱۹۶۸در انستیتیوت پولیتخنیک بحیث استاد فزیک کار نمود. در مارچ ۱۹۷۴در پولیتخنیک تدریس مینمود. در اپریل ۱۹۷۸م. وزیر معادن وصنایع شد. دانش بعد از سقوط حفیظ الله امین، به وظیفه اشت دوام داد عضوکمیته ی مرکزي و شورای انقلابي بود. از جون ۱۹۸۱تا ۱۹۸۵عضو علی البدل بیروی سیاسي بود در دسمبر ۱۹۸۵سفیردر لیبیا شد.
مترجم دری:  پوهاند محمد بشیر دودیال

محـمد اسمٰعیل دانش د ۱۹۳۹ز کال د مارچ د میاشتې په ۷ نـېـټې په کابل کې (په یوې شیعه چنداولۍ کورنۍ) کې زېـږېـدلی دئ. په ۱۹۵۷ز کال کې د حبـیـبـیې له لیسې څخه فارغ سوی دئ. له ۱۹۵۸ تر ۱۹۶۰ز کال پورې د کابل پوهنتون د انجنیرۍ پوهنځي ته تللی دئ. په ۱۹۶۶ز کال کې ﺌـې خپل لیسانس د لویدیځې ویرجینیا له پوهنتون څخه د ماین په کیندنو کې تر لاسه کړ.  په ۱۹۷۳ز کال کې ﺌـې خپله ماستري په فزیک کې د مسکو له پیداگوژیکي انستیتیوت څخه تر لاسه کړه.  په ۱۹۶۴ز کال کې د کانونو او صنایعو په وزارت کې د ماین کیندونو انجنیر. د ۱۹۶۵ز کال د مارچ په میاشت کې د عسکري د مکلفیت دورې د تــېــرولو لپاره لاړ.

په ۱۹۶۶ز کال کې د خلق ډیموکراټیک گوند د مرکزي کمیټې علی البدل غړی سو.  په ۱۹۶۷ز کال کې ﺌـې د صوف په درې کې د عمومي مدیر د مرستیال په توگه کار وکړ. د ۱۹۶۸ز کال د مارچ په میاشت کې ﺌـې د کابل د پولیتخنیک په انستیتیوت کې د فزیک د استاد په توگه کار وکړ. د ۱۹۷۴ز کال د مارچ په میاشت کې ﺌـې د کابل د پولیتخنیک په انستیتیوت کې د فزیک تدریس وکړ. د ۱۹۷۸ز کال د اپریل په میاشت کې د کانونو او صنایعو وزیر سو. دانش د حفیظ الله امین له پرځـېـدلو وروسته، د افغانستان د خلق ډیموکراټیک گوند د پرچمي واکمنۍ په راتلو سره خپل کاري دریځ وساتـﮥ. د مرکزي کمیټې او د انقلابي شوری غړی. د ۱۹۸۱ز کال د جون له میاشتې نیولې د ۱۹۸۵ز کال د نوامبر تر میاشتې پورې د سیاسي بیرو علی البدل غړی. د ۱۹۸۵ز کال په دسمبر کې د لیبیا سفیر.

یکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

 دانش اسمعیل
قاموس بایوگرافیکی افغانستان 

استاد محـمد قاسم افغان د «استاد ستارجو» کشمیري زوی په ۱۸۸۱ز کال کې زېـږېـدلی دئ. استاد د شلمې پـېـړۍ په لومړۍ نیمايي کې په افغانستان کې تر ټولو ښـﮥ او ډېـر مشهور موسیقي پوه او سندرغاړی وو. گڼ شمـېـر شاگردان ﺌـې وروزل.

د امیر حبیب الله خان د سلطنت له لومړیو ورځو څخه دی د دربار سندر غاړی وو. د اعلیحضرت امیر امان الله خان ډېر خوښ وو. د هندي موسیقۍ په چوکاټ کې ﺌـې د افغاني موسیقي بڼه رامنځته کړه. په ۱۹۵۷ز کال کې وفات سو.

لیکوال: لودویگ آدمک
ژباړونکي: رحمت آریا

قاسم افغان