انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
scab | خیـږ، خور، پتری، خوروکی، خږ، پرچوخی | کرسمه ای که روی زخم باز مینشیند، خون و پوست مرده و خشک شده به روی جلد | اسم | دری | /ar.cheq/ | ارچق |
Scab, slough | | ورقهٔ خشک شدهٔ روی زخم که رو به بهبودی باشد،اگر جائی از وجود انسان زخم شود، بعد از اندک زمانی روی آن یک قشر سخت به وجود می
آید تا آن زخم را بپوشاند و آنرا محافظت کند. بعد از آنکه زخم جور شد، ارچق خود به
خود می ریزد | اسم | ترکی | /ar.cheq/ | ارچق |