انگلیسی | پښتو | شرح | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
scholar, penman, litterateur, literator, intellectual | پوه، عالم، تهذیب لرونکی، ښوونکی، هوښیار، ځیرک
| به حیث نام مردانه نیز استعمال مبیشود | کلمۀ عربی ، جمع آن /ادبا/، به معنی دانا
-عالم - مهذب- با تربیت - مودب - زیرک - زرنگ - شیک - شخص ادیب و دانشمند
- معلم - مربی- مدرس
| اسم فاعل - صفت | عربی | /a.deeb/ | ادیب |
??? | | | ادیبا نام دختر است . ادیبا به معنی دختر دانشمند ، باادب، بافرهنگ ، با کمالات ، آراسته به ارزش های اخلاقی، آداب دان | اسم فاعل - صفت | عربی | /a.dee.baa/ | ادیبا |
Literary, belletristic | له ادبي معیارونو سره برابر، د شاعرۍ او ادبیاتو له اصولو سره سم، ماهرانه، استادانه
| | ترکیب عربی و دری به ارتباط کلمات شاعر و نویسنده که مثلاً گفته شود -شاعرانه - ماهرانه - استادانه - مبتنی بر معیار های ادبی - شیوۀ ادیبانه - محافل ادیبانه. / هاشمیان
کلمهٔ "ادیبانه" به معنای به شیوه ادبی یا به صورت ادبی است و به توصیف نحوه بیان، نوشتن، یا رفتار به شیوهای که از نظر ادبی و فرهنگی شایسته و زیبا باشد، به کار می رود. این اصطلاح معمولاً برای بیان نوعی از رفتار، نوشتار یا گفتار که دارای خصوصیات ادبی و فرهنگی بالا است، استفاده می شود.
| قید - صفت | ترکیب دری و عربی | /a.dee.baa.na/ | ادیبانه |
Knowlegeable/well informed/educated woman | د /ادیب/ ښځينه بڼه: مؤدبه ښځه، په ادبي مسایلو کې دانشمند او پوه | | کلمۀ عربی، مونث /ادیب/، به معنی زن مودب، دانشمند -آگاه از مسائل ادبی - به حیث نام زنانه نیر به کار میرود
| اسم فاعل - صفت | عربی | /a.dee.ba/ | ادیبه |