انگلیسی | پښتو | معنی | نوعیت کلمه | ریشۀ لغت | تلفظ | اسم یا کلمه |
Literature | د/ادب او ادبیه/ جمع بڼه: ادبي آثار، منظوم او منثور لیکل شوي او چاپ شوي اثار
| کلمۀ عربی، جمع /ادبیه/ وهمچنین جمع /ادب/ ، به معنی آثار ادبی، آثار نوشته شده و چاپ شده (منثور و منظوم) - دانستنی های ادبی ( فنون ادبیه - علوم ادبیه) که بعداً بعوض آنها اصطلاح اجتماعیات به کار رفته است | اسم جمع - اسم معنی | عربی | /a.da.bee.yat/ | ادبیات |
literary knowledge, literary expert | ادبیات پیژندنه، ادبي پوهه، ادبي مطالعات
| ترکیب عربی و دری - این اصطلاح که از نظر لغوی معنی دانش ادبی دارد، بعد از سال 1960 در افغانستان به مطالعات ادبی تبدیل شده است. / هاشمیان | اسم مرکب | ترکیب دری و عربی | /mu.too.re.dee.zel/ | ادبیات شناسی |
Literary work in metrical form, poetic literature | منظوم ادبیات، عروضي اشعار لکه: غزل ـ قصیده
| ادبیات منظوم به گفته ها و نوشته های اطلاق می گردد که سطر های آن از روی تعریف و از روی انضباط با نظم خاصّی آرایش یافته باشد. و از نوعی ترتیب و سلیقه برخوردار باشد، مثل شعر عروضی ، غزل ، مثنوی. | اسم مرکب - صفت | یونانی و انگلیسی | /a.da.bee.aa.te.man.zoom/ | ادبیات منظوم |
Classical literature | د یوې ژبې پخواني اثار، د یوې ژبې تلپاتې اثار چې د یوې ژبې ویاړمنه او تلپاتې پانگه گڼل کېږي
| ادبیات کلاسیک رمز ماندگاری و جاویدانگی ادبیات در یک جامعه و ملت است. زیرا ادبیات زبان فرهنگ یک ملت است و فرهنگ هر ملت متشکل از تفکرات، آئین ها، آداب و رسوم مردم آن است. یعنی برخلاف تصور عامه که ادبیات را دانستن معنی لغات مهجور و از بربودن اشعار بزرگان محدود می کنند، ادبیات خاصتاً ادبیات کلاسیک یک جامعه آشنائی با چگونگی فهم اقوام و اقشار مختلف جامعه است. یعنی اولین ارزش مطالعۀ ادبیات کلاسیک آن است که به ما کمک می کند که با زبان قشر همان جامعه آشنا شویم و از این راه به تفکر آنها راه پیدا کنیم | اسم مرکب - صفت | ترکیب لاتین و عربی | /a.dab.y.aa.te.klaa.seek/ | ادبیات کلاسیک |