منځ ته راوړنه، نوې پیدا کونه، رامنځته کونه، نوښت
اختِراع-نو آوری، اکتشاف، چیزی را کشف کردن، نا پیدای را پیدا کردن، ایجاد کردن، آفرینش، ابتکار، ابداع، نوآوری
د/اختراع/ جمع: نوی والی رامنځ ته کول، نوی شی جوړول
جمع ِ اختراع، نو آوری ها، اکتشافات، چیزی های نو را کشف کردن
نوی جوړ شوی، نوی رامنځته شوی، نوی خلق شوی
ترکیب عربی و دری به معنی از نو ساخه شده - خلق شده - طرح شده و در اصطلاح عامیانه به معنی ساختگی، مثلاً یک داستان ساختگی، یک دروغ ساختگی. / هاشمیان