Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتوشرحمعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
To inquire after a person's health/circumstancs or condition
د /حال/ جمع بڼه: څرنګوالی، وضعَ، حالت، د یو انسان، څاروي یا یو شي څرنګوالی، د یو چا د ژوند وضع او څرنګوالی​
 

​اَحوال- کلمۀ عربی ، جمع حال و حول، به معنی چگونگی وضع و حالت یک شخص در یک وقت معین - اطلاعات - در ترکیب های ذیل به معانی مختلف به کار میرود - احوال آوردن - احوال بردن - احوال پرسیده - احوال گرفتن

اسم جمع - اسم معنیعربی/ah.waal/احوال
Visit, to make a visit, to pay a visit

​خبر اخیستل، پوښتنه کول

 

​ترکیب عربی و دری به معنی از شخصی پرسیدن یا به خانۀ او رفتن و از حال و احوال و شرایط زندگی او جویا شدن - به عیادت کسی رفتن - در موقع مصیبت و بحران از احوال کسی جویا شدن / هاشمیان

مصدر مرکبترکیب دری و عربی/ah.waal.ge.ref.tan/احوال گرفتن
Information, reports, news, words, intelligence, intimation

​د /احوال/ جمع بڼه: اطلاعات، خبرونه یا د خبر ټولول

 

​ترکیب عربی ، جمع احوال - به معنی اطلاعات - اخذ خبر - مثلا ریاست ضبط احوالات که تا سال 1973 به این نام وجود داشت و بعداً نام آن به (ریاست مصئونیت ملی) تبدیل گردید / هاشمیان

اسم جمععربی/ah.waa.laat/احوالات
Greetings

​ستړي مه شي، د چا د صحت او د ژوند څرنگوالي پوښتنه کول

​پژوهش و سؤال از صحت و بیماری کسی، استفسار و پرسش از حالت و چگونگی تندرستی، عافیت و مریضی و کار و بار. عیادت مریض

​ترکیب عربی و دری - در اصطلاح عام به معنی جور پرسانی کردن - دربارۀ صحت، شرائط و وضع زندگی کسی جویا شدن / هاشمیان

اسم مصدر مرکبترکیب دری و عربی/ah.waal.pur.see/احوالپرسی
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​افراد پولیس و مامورین انتظامیه را گویند

اصطلاح عامیانهدریاوالدار/احوالدار