ترسرهکول، عملکول
بکار بستن، به جریان انداختن، عمل کردن، اداره کردن.
مثالها:
«طرح جدید به سرعت اجرا شد.» → The new plan was quickly executed.
«او نمایشنامه را روی صحنه اجرا کرد.» → He performed the play on stage.