Select/Deselect all list
Click on the keyboard if you do not have the correct keyboard layout.
مجمع اللغات
انگلیسیپښتومعنینوعیت کلمهریشۀ لغتتلفظاسم یا کلمه
lead, plumbum, massicot, Serbian

​یو ډول فلز دی چې د ایرو رنگ لري دا فلز په طبیعت کې په ازاد ډول شتون لري

​فلزی است نرم و چکش خور به رنگ خاکستری که در طبیعت به طور آزاد موجود نیست 

اسم جامددری/surb/سرب
 

​سرباری، د یو بار پر سر د بل بار ورزیاتول، له اندازې نه زیات بارول

​باری را  بر بارمعین اضافه کردن، از حد معمول بیشتربار کردن، اضافه بار، باری که مکلفیت آن ضروری نباشد، زیاده بار،بار بیشتر از حد مجاز
اسم مرکبدری/sar.baar/سربار
Soldier

​الف ــ سرتېری، عسکر، سپاهي، هغه څوک چې تر ټولو تېټه نظامي رتبه ولري
ب ــ سر خلاصی، هغه څه چې سر یې خلاص وي

​الف- عسکر، سپاهی، کسی که دارای پائین‌ترین درجۀ نظامی است
ب- فداکار، جانباز
ج- چیزی که سرش باز باشد، سرگشاده - جایی که سقف نداشته باشد

اسم فاعل - صفتدری/sar.baaz/سرباز
To refuse, to withhold

​ډډه کول، سرغړونه، تمرد

​امتناع ورزیدن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، اعراض کردن، مقابل/ اطاعت کردن

مصدر مرکبترکیب دری و دری/sar.baaz.za.dan/سرباز زدن
??? 

​سربازی ناشناخته که جسد او را از میان کشته‌شدگان در جنگ انتخاب کنند و به عنوان نمایندۀ سربازانی که در راه وطن جان داده‌اند به خاک بسپارند و آرامگاه او را تجلیل کنند

اسم مرکب - صفتترکیب دری و دری/sar.baa.ze. gum.naam/سرباز گمنام
Recruitment  

​جلب و احضار و جمع‌آوری جوانانی که طبق قانون نظام‌ وظیفه به سن سربازی رسیده‌ اند

اسم مصدر مرکبترکیب دری و دری/sar.baaz.gee.ree/سربازگیری
Military

​الف ــ عسکري، د سرتیرۍ مسلک
ب ــ له ځان څخه تېرېدنه، زړورتیا

​الف- عسکری، سپاهی گری
ب- فداکاری، جانبازی، دلاوری، شجاعت

اسم مصدر مرکبترکیب دری و دری/sar.baa.zee/سربازی
Upward, uphill

​مخ پورته، مخ په بره

​رو‌ به‌ بالا، آنچه رو به بلندی باشد، فراز، مقابل/ نشیب و سرازیر و سرپائین

اسم مرکب - صفتترکیب دری و دری/sar.baa.laa/سربالا
 

​سم، منظم، هغه شخص چې خپل ټول کارونه سم او په خپل وخت تر سره کوي، د ښه فکر خاوند، د اعتماد وړ

انسان منظم، با قاعده، درست کار، درست اندیش، مورد اعتماد ​
اسم فاعل - صفت - اسم مرکبترکیب دری و دری/sar.ba.raah/سربراه
Prideful, proud  

​سرافراز؛ سرفراز؛ مفتخر؛ باافتخار

اسم فاعل - صفت - اسم مرکبترکیب دری و دری/sar.be.land/سربلند
فارسی ایران به دری افغانستان
ملاحظاتاصطلاح دریعنوان
 عسکر سر حدیسرباز مرزی
 قشله سربازخانه

​ قسمت کاغذی که لوگو، نام و مشخصات یک مؤسسه درج باشد

لوگوسربرگ

​آدم مطیع.ـ شرمنده

سرخمسربزیر
مختصات افغانستان
نوع محتواشرحردیفلسانضرب المثل ها، مقولات، کنایات و گفته ها
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​از حد گذشتن بار، بار اضافی، آنچه و یا آنکه غیر قابل تحمل گردد

اصطلاح عامیانهدریسرباری
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​مردن، وفات کردن، از بستر مریضی صحت یاب نشدن و مردن از عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریسربالا نکردن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​فرازی، سر بلندی، صعودی

اصطلاح عامیانهدریسربالایی
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​شخصی نامنظم و ناسالمی که با قاعده و درستکار گردد

اصطلاح عامیانهدریسربراه شدن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​محفوظ، دست نخورده، بسته ای که هنوز درش باز نشده باشد

اصطلاح عامیانهدریسربسته
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​بالای هم قرار دادن، بالای هم قرار گرفتن، همچنان در مبادلات جنس به جنس اشیای با ارزش مساوی را گویند

اصطلاح عامیانهدریسربسر
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

پریشان و سرگردان شدن
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریسربه تالاق گشتن
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

​شخص با قاعده، دانا، آگاه و حرف شنو، همچنان کار و موضوعی که آمادهٔ اجرا شده باشد

اصطلاح عامیانهدریسربه راه
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

سرخوش و بی پروا
عبدالله افغانی نویس

اصطلاح عامیانهدریسربهوا
ضرب المثل ها، مقولات، کنایات و اصطلاحات عامیانه

کاری کردن که دران بیم جان باشد
عبدالله افغانی نویس

کنایهدریسربوی قورمه دادن
تأریخ
نوع محتوامعلومات مکملترمعرفیعنوان
آبدات تأریخیگنبد سرباز شهزاده ها در بست
بست، دومين شهر سيستان بود که با زرنج دریک عرض البلد جغرافیائی واقع شده  ودر محل تلاقی دو رود خانه بزرگ هيرمند و ارغنداب موقعيت داشت. حصار بزرگ، ولی فروریخته و استحکامات دامنه دار با طاق جالب و باشکوه بست  نمودار آنست که اینجا روزگاری یکی از مراکز عمده تمدن سیستان بوده است.
در قرون دوم وسوم هجری بست بحیث مرکز سوقیات لشکرهای مسلمانان برای حمله بر کابل و رخج (قندهار) و زمینداور بود و از اوایل قرن سوم هجری عیاران نیز ازاین شهر علم شورش برضد استبداد حکام اموی و عباسی به اهتزاز در آورده اند. کثیر بن رقاق از اهالی کش صفار (مامای یعقوب لیث) و صالح بن نصر بستی از عیاران معروف سیستان طی سالهای ۲۳۲ -۲۴۴ بودند.درمیان جغرافیه نگاران عربی، آنکه شرح قابل توجهی در باره بست و لشکرگاه و شهرک های دیگر آن نواحی بدست میدهد، ابوعبدالله محمدبن احمدمقدسی شامی معروف به البشاری است که در سال ۳۷۵ هجری، دربست بوده و درکتاب احسن التقاسیم خود نوشته است:
گنبد سرباز شهزاده ها